کُشتارِ سِتمگرانهی زَمان و دیگر هیچ!
هماره با دِگرشِ کارگُزاران، تاروپودِ ادارهها و سازمانها و …. از هم میگُسلد و بیشترِ دورانی که بنابر بخشایشِ فرمانروایان به پادوهای گروهی خود سپرده میشود به گاه گُذرانی و پوچی در آیینهای نمایشی سپری میشود.
آیینهایی که تنها با انگیزهی فریب و با نشانهگیری برای دستیابی به جایگاههایی که نیاز به رأی سازمانیافتهی مردم دارد برگزار میشود و جز نابودی زمان و گاه کُشی بهرهی دیگری نداشته و ندارد.
همهی دوران کارگزاری یا به برداشتنِ پیشینیها و گُماردنِ نوچهها میگذرد و یا در نمایشهای ریشخندآمیز فریبکارانهی کُلنگ زَدن و بزرگداشت و … سپری میشود.
در این هنگامه آنچه بیشتر به چشم میآید، دستدرازی شُماری کارگزارِ خودشیفته به پیشگاه بُزرگان اَدب پارسی است که بازگویی دربارهی آنان سزاوار شناخت بایستهای است که تنها کارآمدانِ گِرهخورده به این پَهنه و میدان، از پس آن برمیآیند.
ثبت دیدگاه