این یادداشت اردیبهشت ماه سال ۱۳۹۱ منتشر و امروز به قالب جدید سایت نانوشتهها منتقل شده است.
نمایانتر شدن مظلومیت شیرازیها
چندی پیش مجری بیخرد پیشین صدا و سیما که از راه لودگی و مسخرگی نان میخورد، به سفارش نمکنشناسانی که شیراز را تصرف عدوانی کردهاند، بر اساس یک تحقیر تاریخی، با پرداخت دستمزد سنگین به وی از کیسه بیتالمال، با یک سری دلقکبازی، به فرهنگ «مهد تمدن ایران»، «شیراز جنت طراز»، توهین کرد.
ما شیرازیهای اصیل از حرکات این لوده سبکسر چندان تعجبی نکردیم چراکه در سال های اخیر تهاجم به این شهر و صاحبان و مالکان اصلی آن شدت یافته و تحقیر شدگانی که عقدههای حقارتشان فوران کرده، تلاش بیهودهشان را دو چندان کردهاند تا مبادا شیرازیهای اصیل دوباره میدان را به دست گیرند و شهر و دیارشان را از چنگال غارتگران و متصرفان مغولصفت بازپس ستانند.
شدت این حملات ناجوانمردانه و در عین حال نابخردانه از زمانی بیشتر نمایان شد که رهبری در سفر به این دیار، فارس را در قله دانست.
مظلومیتزدایی از چهره غربتزده شیراز، مغرضان و دیوصفتان را به واکنشهای بزدلانه واداشت و در خفا و از پشت پردههای سیاه و سیاهنمایی، بر شدت تخریب فرهنگ اصیل این دیار ادبپرور افزوده شد.
دلقک خودباختهای در مراسم تجلیل از کارآفرینان و کارگران شریف این دیار با ظرفیت بسیار اندک خود، عنان اختیار را از کف داد و آن کرد که از یک لوده بیش از این انتظار نمیرود.
خودباخته کمجنبهای که نحوه برخورد بیادبانه وی با برخی از شخصیت ها هنوز در اذهان مردم باقی مانده و خشم و نفرت عمومی همچنان نسبت به رفتار سبکسرانه اینگونه بیظرفیتان به قوت خود باقی است و همچنان مردم از این دستپختهای صدا و سیمایی در حال نوش جان کردن هستند، با چشمدریدگی بیپروایانه در دل ماندههای تحقیر تاریخی شدگان را بازگو کرد.
برخی که از شخصیت تهی هستند را، اختیار تام میدهند تا هرچه میخواهند به زبان آورند و هرگونه حرکت ناشایستی را صورت دهند و آنچنان خود را بزرگ ببینند که دچار توهم شده و در عین خودباختگی تمام، به فرهنگ اصیل دیاری توهین کنند که بشریت همواره به آن افتخار کرده و میکند.
اگر صدا و سیما به جای به اصطلاح جذب مخاطب، آنهم با هر هزینهای و از هر طریقی، در صدد فرهنگسازی برمیآمد، آنگاه مردم از دیدن چهره کریه و پوشش و رفتار نامتوازن و ناموزون و نامتعارف این متوهمان بیجنبه رنج نمیبردند و این همه از رسانه ملی دلزده نمیشدند و برای نوجوانان و جوانانشان احساس خطر نمیکردند.
هنرمندنمایی را با کلاه و لباس «وسترن» و با ادا و اطوارهایی که حکایت از غربزدگی و هویت باختگی دارد، در مقابل دید مردم مینشانند و آنچنان بزرگش میکنند که به او توهم دست میدهد و میپندارد که لعبتی است از لعبتهای بینظیر عالم!!!
خواننده، هنرپیشه و فوتبالیست را آنچنان الگو قرار میدهند که نوجوان و جوان میپندارد که خوشبختی تنها یک راه دارد و آنهم پی گرفتن راه و رسم و منش و … این بیجهت بزرگ شدههایی که حتی هویت اصلی خود را به فراموشی سپردهاند و در عالم خیال پادشاهی میکنند.
و اما در این میانه برخی نیز از نامیدن شیرازیها با عناوین مومن، صبور، نجیب و … از خود حساسیت نشان میدهند غافل از اینکه این دیار همواره به خاطر همین ویژگیهایش مورد طمع سلاطین ظلم و جور بوده است.
مگر یادتان رفته است و یا نخواندهاید که در واکنش به حرکات زشت و چندشآور «آر بی آوانسیان» ارمنی به اصطلاح «هنرمند!!»، در جشن هنر شیراز، بازار این شهر به یکباره تعطیل شد، علمای بزرگوار شیراز مانند آیتالله شهید دستغیب و آیتالله مرحوم محلاتی و… در مقابل این حرکات ناشایست موضع شدید گرفتند و در اوج اختناق و خفقان و جو ترس و وحشت شاهنشاهی، فرح، همسر شاه که برای افتتاح این جشن به شیراز سفر کرده بود را مجبور کردند همان شب از تلویزیون به دروغ بگوید که من در جشن هنر شیراز دخالتی نداشتهام!!!
مگر مطالعه و تحقیق نکردهاید که در طول تاریخ، دیوصفتان و دنبالهروان مکاتب شیطانی، همواره از فرهنگ همین دیار وحشت داشتهاند و انواع و اقسام شگردها و ترفندها و هزینهها را برای از بین بردن آن به کار بردهاند؟!
و مگر نمیبینید که هنوز سعی دارند زیرساختهای فسادانگیزی و ضداخلاقی و مصرفزدگی را با راهاندازی مجتمعهای عظیم تجاری با سبک و سیاقهای آنچنانی ضد فرهنگ ایرانی با عرضه محصولات بنجل چینی و … به جای فرهنگ کار و تولید و خلاقیت و … در این شهر فراهم کنند!!؟ و مگر تاکنون متوجه نشدهاید که حتی در برخی از حوزههای علمیه این شهر شبکههایی در حال مریدپروری هستند.
و اما و اما و اما ……
مظلومیت شیرازیها نمایانتر شد…
در واکنش به حرکات و گفتار لوده سبکسری که در واقع به فرهنگ و هنر والای بشریت توهین کرد، به جز انگشتشماری از مسئولان، مابقی سکوت اختیار کردند و نشان دادند که اگر شیرازی نیستند، حساسیتی نیز به جایی که از صدقه سر مردمش نان میخورند و صاحب میز و سمت و مقام شدهاند، ندارند و برایشان فقط و فقط جایگاه فعلی و صد البته موقتشان!! مهم است و ثابت کردند که جز شعارهای پوچ و مردمفریبانه کار دیگری را در این دیار انجام نمیدهند.
صدا و سیمای مرکز فارس که انگار نه انگار…. تنها و تنها به تعریف و تمجید و… خود پرداخت و سالگرد ۲۴ ساعته شدنش را در بوق و کرنا دمید و با برنامههای آبکی که دل هر بینندهای را به هم میزد، به شدت جلو خود بلند شد و به خود «مرسی» و «آفرین، صد آفرین، هزار و سیصد آفرین، بچه خوب و نازنین!» گفت.
بسیاری از مسئولان بیخیال نیز حتی به توصیه استاندار این استان توجه نکردند و میزشان را دودستی چسبیدند که مبادا خدای ناکرده!! کمی جا به جا شود.
حال باید منتظر توهین و تهاجم و شبیخونهای مغولانه گستردهتری نشست.
ادامه دارد
ثبت دیدگاه