این یادداشت فروردینماه سال ۱۳۹۲ منتشر و امروز به قالب جدید سایت نانوشتهها منتقل شده است.
نانوشتهها در سالهای ۹۱ و ۹۲
با سلامی دگربار از سر صدق و دوستی و متکی بر ذات لایزال حضرت حق
سال گذشته برای این وبلاگ شخصی دوران تحول و دگرگونسازی بود، به طوری که مرا برآن داشته تا به خاطر اثرگذاریهای بسیار عینی و ملموس، همانگونه که مخاطبان، مسئولان و بسیاری از اهالی رسانه پیشنهاد دادهاند، آن را در سال جاری به سایت خبری تبدیل کنم.
البته امیدوارم مشغلههای زمانبر رسانهای و خبری و دغدغههای معیشتی که گریبانگیر است، این فرصت به دست آمده را نگیرد و اجازه دهد تا بخشی از اوقات را به این مهم اختصاص دهم.
پیامها، نظرات و تماسهای مخاطبان و شمار آنان، آنچنان است که احساس میکنم توانستهام در حد توان به امر به معروف و نهی از منکری که مغفول مانده و برخی بر این تصور هستند که بین این واجب و فریضه نماز تفاوت وجود دارد، عمل کردهام.
واجبی که ضمانت اجرایی ندارد و به دست هر کس و ناکسی میتواند به سادگی سرکوب و خاموش شود و برای ناهی و آمر هزینههای سنگینی را داشته باشد.
همانگونه که از شروع راهاندازی این وبلاگ در نخستین کلام و سرآغاز سخن در دی ماه سال ۸۹ بنا به تجربههای تلخ بسیار در این زمینه قید کردهام، افراد بیمنطق و سرکوبگری که قدرت پاسخ مستدل ندارند، قانون که با هدف دفاع از حق و دادخواهی دادخواهان تدوین، تنظیم و تصویب شده را وسیله برقراری سکوت سیاه میکنند و آنچه که باید مورد استفاده مردمان پاکنهاد باشد به عنوان حربهای برای سوءاستفاده در راه ایجاد خفقان و جلوگیری از ندای عدالتخواهی و افشاگری فساد و تباهی به بازی میگیرند، حتی بدون آنکه چهرهنمایی کنند و ماهیت و هویت خود را در معرض عموم قرار دهند.
دیدیم که چند آویزان «خودمعرف» را به بازی گرفتند و تلاش کردند تا به واسطه آنان با شمشیر تیز استدلال و گرز آهنین و آتشین عدالتخواهی و فسادستیزی در افتند اما با چنان خفت و خواری و رسوایی مواجه شدند که در این شهر و استان نمونه این ذلت و دریوزگی را تاکنون ندیدهایم.
سیل خروشان و جوشان نظرات، پیامکها و تلفنها از خبرنگاران راستین، تعداد بسیاری از مسئولان دلسوخته و … حتی خارج ار این شهر و استان به راه افتاد و خواستار ادامه این رویه شدند، چراکه اثرات بسیار مطلوب عینی و ملموس آن را دیدند، انگار آب خنکی بر روی جگرهای سوخته ریخته شد.
دل به درد آمده اهالی راستین رسانه، که حرمت و حریمشان به دست انگشتشماری حتی کمتر از انگشتان یک دست، شکسته شده است، التیام یافت و بغضی که در چند سال اخیر گلوی بسیاری از مسئولان «البته از نوع مسئول» را میفشرد، ترکید و لب به سخن گشودند و حتی توسط نامه به موظفان مرتبط اعلام حمایت و پشتیبانی کردند.
البته در این میانه آن دسته که سابقه نفرتانگیز آنان بر همگان بسیار روشن است و با آب زمزم هم نمیتوانند خود را تطهیر کنند، دلالان آگهی، آنان که ظاهرشان حکایت از باورشان دارد و … تصور کردند که فرصتی را به دست آوردهاند تا به خیال خام خود خدشهای بر سوابق مبارزاتی ما وارد کنند، اما به لطف الهی به دست خود موجب شدند تا ماهیتشان بیش از پیش بر همگان آشکار شود.
و اما بعد….
قصد داریم نامگذاری امسال را با پیگیری اقدامات مسئولان و موظفان شهر و دیارمان دنبال کنیم تا مانند سالهای پیش برخی تنها به تکرار و مکررات نپردازند و فقط به نصب و بیان شعار سال اکتفا نکنند و برنامهها و اقدامات خود را اعلام کرده و نسبت به مطالبات مردم پاسخگو باشند، البته اگر از کلمه مقدس «وحدت» سوءاستفاده نشود و برای عدم پاسخ دستاویز قرار نگیرد.
با یاری خدای سبحان در مورد شوراهای اسلامی شهر و روستا، قومی قبیلهای شدن اعضای آنها و آنچه به تلخی بر این دیار گذشت با مخاطبان فرهیخته خود صحبتهای بسیاری را در میان میگذاریم.
مطالبات فرهنگی شهر و دیارمان را دنبال میکنیم و مخاطبان را در معرض این پرسش قرار میدهیم که مصرف بودجههای کلان برای به اصطلاح اقدامات فرهنگی رنگارنگ، موازی ، تشریفاتی و کلیشهای! که صورت گرفته و میگیرد، در قیاس با وضعیت فرهنگ متعارف و رفتار و سبک زندگی کنونی، چگونه قابل دفاع است و ……
ثبت دیدگاه