زیرِ چکمهی الیگارش ها ….
ابتدای انقلاب و پیش از برگزاری نخستین انتخاباتِ ریاست جمهوری، ابوالحسن بنیصدر که همواره در حال سخنرانی و برگزاری مجامع گوناگون و جمعآوری رأی بود، کتابی را با عنوان «اقتصاد توحیدی» چاپ و منتشر کرد که جز بازی با اذهان و کلیگویی، هیچ معنا و مفهومی از چگونگی و ویژگی این گونه از اقتصاد را ارائه نکرد و تاکنون نیز ویژگی اقتصاد «اسلامی» و یا به قول او «توحیدی» برای افکار عمومی روشن و مشخص نشده است.
اینکه آیا اقتصاد ما از نوع غربی و یا شرقیِ تعریفشده و جاافتاده و یا نظریه ی علمیِ جدیدی است!، هنوز تعیین و تبیین نشده و همچنان در هالهای از ابهام مانده و درجا میزند!
با گذشت زمان و در حال و هوای این سردرگمی اقتصادی، سالبهسال به جذابیتِ فعالیتهایِ دلالی و انگلی افزوده شد و تنهی تولید درعینحال غوطهور شدن در شعارهای پوپولیستی، مدام لاغرتر شده و به فقر و فاصلههای طبقاتیِ روزافزون دامن زده است.
چند سالی نیز سپردن امور به دست مردم و اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی به شعاری توخالی مبدل و بخش خصوصی همواره نحیف و ضعیف شد و به تعبیر یکی از اساتید این علم، اقتصاد رفاقتی – غارتی شکل گرفت و طبقهی متوسط و پایینِ جامعه زیر چکمهی الیگارش هایی که رانت و فساد را ترویج دادهاند، له و له تر شدند.
اقتصاد به انحصار نهادهای قدرت درآمد و به مصداق ضربالمثلِ «گوشت را به دست گربه دادند»، هرروز صدای فساد از گوشهای شنیده و جامعهای که قرار بود بی طبقهی توحیدی شود با اختلاسها دستبهگریبان شد.
اما پرسش و کَلام آخر ….
ثبت دیدگاه