توجه:
این یادداشت بیستم مهرماه سال ۱۴۰۰ نوشته و منتشر شده است.
حافظ شیراز و روزگار ما….
تکیهی اصلی و محوری خواجهی اهل راز، حافظ شیراز، همواره بر نکوهش و تقبیح ریا و زهدفروشی استوار است. بهگونهای که روزگاران را سیر میکند و به زمانهی ما میرسد!
با تغییر دولت و ادبیات سیاسی ویژهی آن، جماعت سرگشته و دلدادهی حزب پوک و پوچ باد نیز یکشبه رفتار و گفتار سیاسیِ خود را همراه و هماهنگ جلوه داده و از زبان شیرین فارسی گرفته تا دین و آیین و چگونگی چهره و ظاهر و…، همه را در راه دستیازی به میز، سمت و قدرتِ پوشالیِ زودگذر و میرا، سلاخی و قربانی میکنند!
بهطورمثال، شنیدهاند که استاندار جدید فارس از خانوادهای مذهبی و پایبند به موازین شرعی است، ازاینرو با گُم کردن سوراخ دعا، دچار چرخشی نابخردانه شدهاند و تصور میکنند که داروی دردشان تغییر بر مبنای ریا و تزویر است. همانهایی که تا دیروز انواع و اقسام برچسبها را به وی میزدند و با فلسفهبافیهای رنگارنگ تلاش میکردند که فارس و شیراز بهدست غریبههای ناآشنا به چَم وخَم این شهر و استان بیفتد تا بتوانند پشت ناآگاهیها و ناآشناییها مخفی شوند و میز و سمتی را دریوزگی و شکم بدعادتشدهی خود را از مردارها پر کنند.
و بهراستی که حافظ عزیز شهر ما اهل راز بوده و به جهان از والاترین و بالاترین دریچهها نگریسته است.
ثبت دیدگاه