جانِ آدمی را بیاَرزش میاِنگارند!
ازآنروی که سَختیهای زندگی و کَمبودهایِ کَمَرشِکنِ تلخی زا بر مردمِ کشورمان سَربار شده، شُمارِ کَسانی که به «سَکتههای قلبی و مَغزی» دُچار میشوند روبه فزونی گُذاشته اما در شیراز ما که به هستهی پزشکیِ خاورمیانه آوازه یافته، جایگاههای ۲۴۷ (مدیریتِ درمانِ سکتههای حاد) برای شهروندان، هم اَندک و هم ناآشناست!
امروزه هَمگان به ارزشمندیِ «زمانِ طَلایی» برای نجاتِ بیمارانِ دچارشده به «سَکته» آگاهی دارند و میدانند که بین ۴ تا ۶ دقیقهی نخستِ این ناخوشی و دستبهکار شدنِ پزشکان در این بازهی زمانی، نجات یافتنِ بیمار از مرگ و یا کاستیهای تندرستی بسیار است، ازاینروی، نیازِ بیمار به رسیدنِ بِهَنگامِ «اورژانس» و برداشتنِ گامهای نخستینِ بایسته، هستیبخش است و با گذشتِ زمانِ افزونتر، بَختِ بهبودی کاهش مییابد.
در اینجا چند پُرسِش همچنان از سوی پاسخوَرانِ وابسته، بیپاسخ مانده و بر همین بنیاد، جانهایِ بسیاری بهسادگی از بین میرود و یا چگونگیِ زیستِ دُچارشدهها به این بیماری با ناگواریهای پُرشمار همراه میشود!
چرا در شیراز که هَستهی پزشکیِ پُرآوازهای است، جایگاههای ۲۴۷ هم اندک و هم ناشناخته مانده و به مردم آگاهیرسانی نمیشود؟!
چرا برای از دست ندادنِ زمانِ طلاییِ نِجات بیمارانِ سکته کرده، راهکارهای شُدنی و آسان، پیشبینی نشده و «اورژانس» در این بَستگی، خویشتن کاریِ هویدایی ندارد؟!
چرا نجاتِ جانِ مردمی که در دیارِ خود سزاواریِ نگهبانی و دیدهبانی دارند، اینگونه بیارزش اِنگاشته میشود؟!
ثبت دیدگاه