عمری قدردان واقعی پدران نبودیم…. سالهای سال خواندیم و نوشتیم «بابا نان داد….بابا آب داد» اما به ژرفای عظمت عشق پدری و این رمز و راز خدایی پی نبردیم…. از درک آن عاجز بودیم که پدر نان و آب را به قیمت عمر و جوانی اصلیترین سرمایه خود، داد…..
خود را شکست تا ما نشکنیم….بغضهایی که گلویش را از بد زمانه سرسختانه میفشرد بنابر غرور مردانه خود نترکاند تا روح و روان ما ترک برندارد….. اندوه جانکاه خود را جوانمردانه در سینه پنهان کرد تا ما شاد بمانیم….. در آغوش گرم و امن او که حس بزرگیها و تمام قدرتها در آن جای گرفته بود، بزرگ شدیم تا خود روزی پدر شویم و آنگاه مفهوم والای پدری را دریابیم….. ناسازگاریهای ناشیانه ما را با دعا به درگاه حق، عارفانه تحمل میکرد و بیمهریها و ناسپاسیهای ما قلب دریاگونه او را نمیشکست و عشق به فرزند خم ابروی دلش را در کوتاهترین زمان برمیچید….
بهنام «پدر» که عظمت خدای منان در این واژه نهفته است….
بهنام «پدر» که هرگز و هرگز قادر نخواهیم بود ذرهای از حق او را ادا کنیم….
بهنام مردان مردی که به ما درس غیرت، شرافتمندی، میهندوستی و دفاع از زادگاه مقدس خود، عشق و محبت، راستقامتی و سربلندی، پاکی و پاکدستی، غرور از سر مردانگی و تمام خوبیها را آموختند…..
با عشق به مرد مردان، یار و مددکار بیپناهان، پدر یتیمان، مولای متقیان علی (ع)، مفهوم زیستن را در ژرفای دل کاشتند تا شمشیر عدالت او که بوی مهر و دلدادگی دارد ما را به اعماق آرامش خدایی سوق دهد.
نام و یادشان در دلهای ما جاودانه و روز مقدس این گوهرهای بیهمتا که عارفانه به ما عشق ورزیدند، گرامی باد….
ثبت دیدگاه