برتری یافتنِ مدرک بر دانش!
در هنگامهای که نگاهها تنها پیرامون اقتصاد میچرخد و سیاست، فرهنگ، آموزش و …. با فرمانرواییِ اقتصاد به فراموشخانهها رهسپار میشود، باید بگوییم گرفتار نوعی از شورش ناآگاهی شدهایم که شعرِ «طوق زرین همه بر گردن خَر میبینم….» را در ذهن تداعی میکند.
جایگزینی تهدید، فحش و …. بهجای استدلال، منطق و اخلاق، عوض شدن جای نَقد و نِق، فزونی یافتن شمارِ به بند کشیده شده در خانههای سالمندی، گسترشِ همزبانی و به گور سپردنِ همدلی، تغییر خدای آرامشبخش به خدایِ ریایی که ابزار قدرت و ثروت شده است، پدیدار شدن جنایتکارانی مانند داعش از دینِ ساختگی، بیجان شدنِ شور میهنپرستی و ترجیح یافتنِ ترکِ وطن، فاصلهگیری ذهنها و اندیشهها در همزیستی مسالمتآمیزی که پدیدههایی همچون بحران مسکن را در پی داشته است، به خاک سپرده شدنِ قبول مسئولیت و رواج عبارتِ خودکامانه ی «این مشکل شماست!»، تأثیرپذیری جامعه از سلبریتی هایِ توخالی بهجای اندیشمندان و نخبگان، توده ستایی پوپولیستی بهجای نخبهگرایی، به خدمت گرفتن سیاست برای کسب قدرت و ثروت، مطالبه گریهایِ غیرخردورزانه و……. همه و همه منتج از استیلایِ نگاههای اقتصادیِ مَحض در زندگی ما است که بیشترین و مهمترین نمود آن را در برتری یافتنِ مدرک بر دانش میبینیم.
ثبت دیدگاه