مشاهده خبرهای تحلیلی

باورهایِ پوسیده‌ای که زندگی‌ انسان‌ها را تلخ می‌کند

  • ۲۱ دی ۱۴۰۱
باورهایِ پوسیده‌ای که زندگی‌ انسان‌ها را تلخ می‌کند

باورهایِ پوسیده‌ای که زندگی‌ انسان‌ها را تلخ می‌کند

 

در اینکه هر اقدامی در ابتدا از چگونگی فکر و شکل‌گیری باور به وجود می‌آید، تردیدی نیست. اما آنچه انسان را به بند و زنجیر می‌کشد و زندگی‌ها را زهرآلود و تلخ می‌کند، باورهای نادرست و خارج از دایره‌ی عقلانیت است که به دلیل نادانسته‌های بسیار در ذهن و فکر «خوددانادانسته‌ها» به‌صورت تعصب و تحجر خودنمایی می‌کند و تعالی منتج از آزاداندیشی را به بن‌بست می‌کشاند.

 

دوران دانش‌آموزی خود را هرگز از یاد نمی‌برم که هم خانواده‌ها و هم متولی‌های فرهنگِ حاکمیتی بر این باور بودند که دانش آموزان زرنگ و تیزهوش به رشته‌ی ریاضی متمایل می‌شوند و کمی ضعیف‌ترها به رشته‌ی طبیعی و کم‌هوش‌ها نیز به ادبیات روی می‌آورند!

 

البته در آن زمان تنها همین سه رشته و با همین عنوان‌ها وجود داشت و مستعدهای رشته ادبی که البته عشق و علاقه‌ی وافری نیز به علوم انسانی داشتند، دچار نوعی سرافکندگی و وادادگی ظالمانه می‌شدند و چه استعدادهایی که در این زمینه در نطفه خفه و مدفون می‌شد.

 

حمله‌وران به ذوق و هنر که در دنیای تاریکِ باورهای اشتباه خود به سر می‌برند، در کلیشه‌ای تحمیلی ناشی از ناآگاهی، زندگی خود و دیگران را تاریک و تباه می‌کنند و سد راه رشد و بالندگی جامعه می‌شوند.

 

امروز نیز مشاهده می‌کنیم که باورهای هولناک داعشی از انسان، قاتل می‌سازد و پاداش آدمکشی را نیز بهشت برین می‌داند!

 

افکار خودمحورانه و تمامیت‌خواهانه نیز رستگاری انسان را قرار گرفتن در چارچوب باورهای خشک و نفرت‌انگیز خود فرض می‌کند و ….

 

چه بسیار از باورهای انسان‌هایی که از آن‌ها به‌عنوان «دیکتاتوری» یاد می‌کنیم نیز به‌طورکلی، خود این نسبت را نمی‌پذیرند و مسخ افکار مستبدانه‌ شده‌اند.

 

دوستداران توسعه و تعالی، آزادگی انسان‌ها، زیستن در آرامش، آسایش، رفاه، شادی و نشاط، صلح و دوستی و….. باید از سیاست‌بازان به‌کلی دل بکنند و تمام تلاش خود را مصروف میدان‌داریِ اندیشمندان، اهالی فرهنگ و آموزش، هنر و اندیشه کنند. چراکه تلخی‌های بسیاری را از میدان‌داریِ سیاست کارانِ سیاست‌باز در طول تاریخ تجربه کرده‌ایم و به این یقین رسیده‌ایم که خروجی کار سیاسی‌کاران جز قتل و غارت، ظلم و زور و…. نبوده و نخواهد بود. آن‌گونه که نادرشاه چشم پسر خود را درآورد و شاه‌عباس نیز پسر ارشد خود را کشت و در پی آن، چه بسیار مانندهای این دو پادشاه تمام انسانیت را قربانی قدرت خود کرده‌اند. قدرتی که جز مفسده، خروجی دیگری نداشته و ندارد.

 

لینک کوتاه : https://naneveshteha.ir/?p=2102
  • نویسنده : عزیزالله قهرمانی
  • بدون دیدگاه

ثبت دیدگاه