اِمتدادِ واپَسگرایی ……
دیرزمانی واپسگرایی در شکلها و بعدهای گوناگون و گسترده، عاملِ اساسی در ایستایی و حتی بازگشت به دورههای بسیار دور در کشور شده و زندگی ما را تلخ و همراه با رنجش و دلسردی کرده است.
کورباوریِ قوم و قبیله گرایی، قلمروطلبی، بخشی نگری، جناحبندیهای بیخردانهی «حیدری – نعمتی» و …. نمونههای گوناگونی از واپسگرایی است که توان، انرژی، زمان، داشتهها، فرصتها و … را به نابودی کشانده و میکشاند و به فرهنگ متعارفِ تحمیلیِ هستی سوزِ ما مبدل شده است.
گونههایی از واپسگراییهای براندازِ توسعه و پیشرفت، در چگونگی ورود به انتخابات و ایجاد جوّ پوپولیستی، بهطور کامل و بهروشنی قابلمشاهده و ملاحظه بوده و هست.
بخشی نگری های قلمروطلبانه و پافشاری بر گسترهی بیشتر اختیارات و زیرمجموعهها در سازمانها و ارگانها نیز گونهی دیگری از امتداد واپسگرایی است که ازجمله پیامدهای آن میتوان به افزایش نارضایتیها، گره خوردن به خواستهها و حقوقِ مردمی، پدیدهی امضاءهای طلایی و … اشاره کرد.
نبود تحمل در شنیدن و یا خواندنِ نظرهای متفاوت و مخالف نیز ریشه در اندیشههای واپسگرا دارد که اجازه نمیدهد جامعه به دموکراسی نزدیک شود و به والایی دست یابد.
و کَلامِ پایانی …..
واپسگرایی نیز دشنام و ناسزا را جایگزینِ سخنسنجی، خردهگیری، باریکبینی و یا نکوهش کرده و همواره ما را به پَسروی، خَفگی و تَنگنا میکشاند.
ثبت دیدگاه