استخدام قُلچُماق برای سَرکوبِ بیچارهها
هرازگاهی در فضای مجازی فیلمهایی از سرکوب دستفروشهای ناچار به این کار منتشر میشود که خشم و نفرت جامعه را نسبت به شماری از شهرداریها برمیانگیزد.
اینگونه رفتار و بهکارگیریِ درواقع اوباشِ قُلچُماق برای سرکوب ناچارترین قشر جامعه، نشان از بیلیاقتی و همچنین فساد در مدیریت دارد، چراکه نبود تدبیر و شایستگی در سِمَت و عُنوان، رفتن به سَمتوسوی زور و بهره بردن از اراذل بَدنام و بَدسابقه و بیریشه است.
بنده یکی دو سال پیش بهصورت اتفاقی با یکی از همین قُلچُماقهایِ استخدامشده و البته بسیار بیادب و بیریشه، سؤالهایی را پرسیدم که پاسخهای او هم موجب تأسف بسیار است و هم به واقعیتهایی دست یافتم که در صورت جلوگیری نکردن از این رَوَند و رَویه، بدون شک ما به پَرتگاهِ خودکامگی و زورداری کشیده میشویم و به اسارت لاتها درمیآییم.
این قُلچُماقِ بَددَهن و فَحاش از کُتکهایی که زده و پاداشهایی ازجمله «کارشناسی ارشد» که گرفته بود با شوق فراوان سخن میگفت و به کار خود میبالید!
ثبت دیدگاه