کانال تلگرام تبلیغات تبلیغات تبلیغات تبلیغات تبلیغات
الگوسازی صدا و سیما

این یادداشت فروردین ماه سال ۱۳۹۱ منتشر و امروز به قالب جدید سایت نانوشته‌ها منتقل شده است.

الگوسازی صدا و سیما   

 

خواننده، هنرپیشه، فوتبالیست و دیگر هیچ 

   

 

در سالی که بر حمایت از تولید ملی تاکید شده، توسط سازمان گسترده‌ای که متعلق به تمام ملت است، آن گونه که شایسته و بایسته بود آغازی مناسب و متناسب با اهداف نداشت

 

 

 

 به نحوی مشاهده می‌شد که انگار تمام مسائل، مشکلات و خواسته‌های مردم این کشور در زندگی خوانندگان کامپیوتری، هنرپیشگانی که بعضا با به به و چه چه‌های متعدد و مکرر تصنعی، خودشیفته شده‌اند و یا فوتبالیست‌هایی که برخی از آنان روش و منش لمپنیسمی را پیشه و اندیشه کرده‌اند، خلاصه می‌شود.

بی‌تردید از جمله جاذبیت‌هایی که عامه مردم را فرا گرفته است، کنجکاوی در زندگی فردی اشخاص از اقشار مختلف است که این خصوصیت فرهنگ شده، می‌تواند در راستای ترغیب و تشویق جامعه به امور مثبت و سازنده به کار گرفته شود و نه تنها تبدیل به اتلاف وقت مردم و الگوسازی‌های مخرب نشود بلکه گروه‌های عظیم انسانی را به سمت و سوی تولید فکر و اندیشه، خلاقیت، کارآفرینی و … سوق دهد و به راستی تهدید را به فرصت تبدیل کند.

از نخستین روزهای سال جدید، در اکثر شبکه‌های رادیو تلویزیونی، جای خالی کارآفرینان، صاحبان اندیشه و فکر و نظر، نویسندگان، اهالی رسانه، اساتید و نخبگان فرهنگی و علمی کشور به شدت احساس می‌شد، به گونه‌ای که تصور می‌رفت تنها و تنها غصه مردم قصه زندگی هنرپیشگان، فوتبالیست‌ها و خوانندگانی است که با تیپ‌های عجیب و غریب و با زیر پا گذاشتن رسمیت لباس پوشیدن، آرایش مو و … در سیمای جمهوری اسلامی ایران دعوت شده بودند و ساعت‌ها وقت و هزینه و انرژی ملت صرف این شد که فلان آقای فوتبالیست با ادبیات ویژه خود و نوع پوشش و …!! چند بچه دارد و از این بچه‌ها چند تا دختر و چند تا پسر هستند و اینکه بچه‌ها نیز فوتبالیست می‌شوند یا خیر؟! و از این گونه زمان‌ کشی‌ها.

چرا از حضور کارآفرینان موفق و سخن از شیرینی کارشان که مردم کشور را ناکام نمی‌‌گذارد، و یا صاحبان فکر و اندیشه‌ای که خلاقیت و تولید فکر را به جامعه هدیه می‌کنند، خبری نبود؟!

چرا زندگی افراد سازنده و خردورز به عنوان الگو به جامعه معرفی نمی‌شود؟!

آیا برخی از هنرپیشگان بی‌هنر در اثر همین پرداختن‌های افراطی به جرئی‌ترین مسائل و موارد زندگی‌شان دچار خودشیفتگی نشده‌اند و در مقابل ارزش‌های مردم نایستاده‌اند؟!

آنان که از صدقه سر صدا و سیمای همین ملت به نان و نوایی رسیدند و شهرتی کسب کردند، به خاطر ظرفیت‌های بسیار پایین و تهی بودن شخصیت و عدم درک مفهوم هنر و هنرمندی و هنرپیشگی واقعی، آن طرف آبی شدند و به خدمت دشمن ملت درآمدند و نهایت بی‌هنری خود را به نمایش گذاشتند؟!!

و یا مگر نه این است که برخی به اصطلاح خواننده، شهرت خود را از صدا و سیمای ما گرفتند و با بی‌محتوایی هرچه تمام‌تر در آن بر آب مبدل به رقاصه‌های پوچ و خالی از هنر شدند؟!

و یا آن آقای فوتبالیست، به خاطر یک یا چند گل زدن، آن هم از نوع شانسی، به حدی دچار خودباختگی می‌شود که انگار نه انگار در خاک ایران زندگی و ارتزاق می‌کند و می‌بینیم که چه حرکات زشت و خلاف اخلاق از وی سر می‌زند و ما اهالی رسانه بارها و بارها صحنه‌های کریه و چندش‌آور را از اینان در هتل‌ها و … دیده‌ایم.

این نقد به معنا و مفهوم آن نیست که ما احتیاج به هنرمند، هنرپیشه و فوتبالیست واقعی نداریم اما بحث ما پرداختن‌های افراطی و غیر متعارف و نامعقولی است که فکر و اندیشه نسل جوان را به سمت و سوی رؤیا‌پردازی و خیال‌پروری و دوری از واقعیت‌ها می‌کشاند و این نسل را از تولید و سازندگی و خلاقیت و بهره‌گیری از اندیشه‌های والا و بهره‌مندی از هوش سرشار و کم‌نظیر خود باز می‌دارد.

و این‌ در حالی است که گه‌گاهی نیز که از آدم مفید و پرمحتوایی دعوت می‌‌کنند، با چنان پرحرفی‌های برخی مجریان لوس و از خود راضی که خود را علامه دهر می‌‌پندارند، مواجه می‌شود و در اثر پریدن‌های مکرر بین صحبت‌های او دچار حواس پرتی شده و سرانجام کلامش کامل و جامع منعقد نشده و فرجام، برنامه نیز با پایان یافتن فرصت (ضیق وقت!!)، بی‌نتیجه سپری می‌شود.

ادامه دارد

  • نویسنده : عزیزالله قهرمانی
  • 28 آذر 1393