پستویی که نور را هرگز تجربه نکرد
سالهای سال شیرازیهای خسته از اشغالگران پستهای مدیریتی در انتظار اتفاق میمون و مبارکی بودند و امید داشتند که بالاخره وضعیتی پدیدار میشود تا باندهای مخوف و بیرحم قدرت و ثروت دست غارتگرشان را از حلقوم این مردمی که در شهر خود غریب هستند، بردارند و زمانی فرا رسد که شایستگان و لایقان جای بیلیاقتان بیخرد را گرفته و نور تلاش و سازندگی شبهای تاریک رخوت و بیحرکتی را روشن کرده و هر کس و هر چیزی در جای و جایگاه خود قرار گیرد.
(این یادداشت مردادماه سال ۱۳۹۰ منتشر و امروز به قالب جدید سایت نانوشتهها منتقل شده است).
و اما بعد……
طبق یک برنامه از پیش طراحی شده و با بررسی و شناخت از وضعیت این شهر و استان، فردی مامور شد تا با سردادن شعارهای دلچسبی که دل و جگر سوخته و آتش گرفته شیرازیها را خنک میکرد، فضای شعارزدهای را فراهم سازد تا جای پایی شود برای فرقه جنگیرهای جن زده انحرافی، اما دیری نپایید که باز هم و باز هم خدا کمک کرد و پرده از راز نهفتهای برداشت و دیدیم که سرانجام چه شد….
اما در این میانه باز نیز مردم این شهر و استان باختند و….
و اینک با بهانه قرار دادن جریان انحرافی، باندهای مخوفی که همواره این شهر و استان را به شرکت سهامی شبکهای تبدیل کردهاند، جانی دوباره گرفتند و چونان افراد واکسن زده و مصون شده از گزند، در تکاپوی انحصار و انحصار و انحصارند تا آخرین قطرههای خون را از کالبد نیمه جان مردمی بمکند که نه جای و نه نای فریاد را دارند.
شعار کسل کننده و تکراری و کلیشهای شایستهسالاری آنچنان گندیده شده که بوی تعفن آن مشام جان را به خفگی کشانده و بیتاب کرده است.
مشتی بیخاصیت، به گزاف، تکیه بر جای بزرگان زدهاند بیآنکه نیازی داشته باشند تا اسباب بزرگی را آماده کنند!!!!!
مدیر بیتدبیری که جایی را به گند کشیده و به قهقری برده است به جایی دیگر و پستی دیگر فراخوانده میشود و ای کاش تنها مصیبت همین بود، چراکه این بیتدبیران ناشایست از ترس ضعفهای آشکار و پنهانشان در گام نخست تیرها را به سمت شایستگان لایق نشانه گرفته و سیاست پوسیده و منسوخ و ارتجاعی تحریم و به انزوا کشیدن را پیشه میکنند.
تمام هنرشان تخریب و تحریم و مسکوت گذاشتن و محدود و محصور کردن شایستگان است.
تنها خاصیت زندگیشان به انحصار کشیدن امکانات و به بند نهادن سرمایههای اصلی و انسانهای باکفایت است.
گاهی انسان آنچنان میبرد و میگذرد و با خدای خود به راز و نیاز مینشیند که بار خدایا تاکی صبر و تحمل…..
شهر به دست چه کسانی افتاده و سرنوشت این مردم بییار و یاور به دست چه افرادی رقم میخورد!!!؟
تا به کی گرگان پلید به درندگی خود ادامه میدهند و تا به کی مظلومیت از در و دیوار میبارد و سیاهی ظلم بر پیشانی پر ننگ باندهای مخوف و بیرحم و بیهمه چیز باید نشسته باشد!؟
تا به کی «بر سر سفره آماده نشینان» ریاکار، حق مردمان پاک و ناب و خالص را اینگونه باید بخورند و تا کی خداجویان عدالتمحور باید خون جگر بخورند و به خاطر برخی از به اصطلاح مصلحتها دم بر نیاورند!!؟
تا کی پلیدتر از خوکها جولان دهند و ارزشها را به بازی بگیرند؟!!
تا کی مدعیان بیریشه، سجاده ریا پهن کرده و باورهای ناب مردمان خدایی را بازیچه امیال خود قرار دهند؟
آیا زمان آن فرا نرسیده است که شمشیر عدالت از غلاف بیرون آید و علیوار فرق ستمپیشگان را نشانه رود؟
کجا است آن صفا و پاکی، کجا رفته است باورهای ناب خدایی؟ ما را چه شده است که با اصلیترین و محوریترین علت زنده بودنمان که باورهای نابمان است، سلاح ساخته و بر علیه خودمان از آن بهره میبرند.
رذالت و پستی به جایی رسیده که شرمساری و ننگ معنای خود را باخته و حتی حفظ ظاهر هم رنگ و بوی خود را از دست داده است.
این همه تلاش و تکاپو برای گرفتن پست و میز برای چیست؟ این همه احساس تکلیف!!!! به قیمت از دست دادن تمام انسانیت چه معنای کریهی را به خود گرفته است!!!
قدرتی که با نیرنگ به دست آید بیتردید و بلاشک، قدرت شیطانی بوده و ثروتی که با رانت فراهم شده باشد از اصل نجاست پلیدتر است.
حق مردم را با نیرنگ و ریا گرفتن و به شرکت سهامی مدیریت مبدل ساختن، آنهم با سهامدارانی معلومالحال و برملاشده و با دلقکبازیهایی که با بهانه سبقت گرفتن در خدمت!!!، احسایس مسئولیت و تکلیف!!!، فضای شهر را به گند کشیده است، از جوانان ما چه ساخته و آنان را به چه سمت و سویی سوق داده است؟!!!
از جوانی که در شهر خود احساس غربت و بیگانگی کند، چه انتظاری میرود؟ و چگونه واکنشهایی را بروز میدهد؟ و اگر همین شیفتگان قدرت و ثروت، لحظهای خود را جای این سرمایههای اصلی کشور ببینند، چهها که نخواهند کرد!!!
و اما هشدار که غاصبان ریاکار و حریص این شهر خدایی، بدانید که سرانجام جبر زمانه آنگونه که بارها و بارها تاریخ به اثبات رسانیده است، گریبان شما مفتخواران مملکت بربادده را خواهد گرفت و روزی فرا میرسد که حق این مردم پاک و خالص را عاشقان خدایی از حلقوم گشادتان میستانند و مجازات شایسته و بایسته میشوید.
آن چنان سرنوشت شومی در انتظار شرکت سهامی مدیریتی که به راه انداختهاید به کمین نشسته است که تنگترین سوراخهای تاریک را برای پنهان شدن جستجو خواهید کرد.
شبکه بیلیاقت و فاسدی را که به راه انداختهاید، آن چنان در هم خواهد شکست که دیگر برای همیشه بیاثر و نابود خواهید شد.
شما با آن مغز گندیدهاتان تصور میکنید که میتوانید روشنی را مهار کرده و شایستگان و لایقان این شهر را سرکوب، منزوی و تحریم کنید؟؟!!
آیا قانون ظروف مرتبطه را میدانید و تا به حال فهمیدهاید که این قاعده در مورد ظرفیت انسانها نیز صدق میکند؟!
به هر کجا که فشار آورید، ظرفیت از جای دیگر سر بر میآورد و خود را نشان میدهد، چراکه ظرفیت یک حقیقت خدایی است که قابل محو و نابود شدن نیست.
اگر در یک محدوده جغرافیایی تحریمش کنید سرانجام از مکان و محلی دیگر در این کره خاکی نمایان میشود و تنها ثمری که برایتان میماند، رسوایی و بیآبرویی است که به دنبال آن باید مجازاتهای سنگینی را تحمل کنید.
آیا تا کنون لحظهای فرصت فکر کردن به آنچه پیرامونتان میگذرد و اینکه شهروندان چه نظری را نسبت به شما غاصبان دارند، داشتهاید تا آگاه شوید که مردم این شهر تصرف شده، بر لباسی که به قامت کوتولهاتان نمیآید هم میخندند و هم روز به روز نفرتشان بیشتر میشود؟
شهر در دردهای بیامان خود میپیچد و نالهها سر میدهد اما شما مدیران کوتوله تنها به بریز و بپاشها و رانتخواریهای نجومی پرداختهاید و تصور میکنید سجاده ریایی را که پهن کردهاید حاشیه امنی است برای چپاول و غارت و غصب و تحریم شایستگان و منزوی کردن آنان.
جای ریایی که بر پیشانی خود حک کردهاید به مراتب شرمآورتر و ننگآمیزتر از صورت بیآبروی فواحش ولگرد این شهر است.
دیگر زمان آن گذشته است که بزرگان و صاحبان حرمت و کرامت این کشور خدایی را هزینه گندکاریهای خود کنید و در پستوخانههایی که به راه انداختهاید، آن کنید که میکنید!!!
ادامه دارد…..
- نویسنده : عزیزالله قهرمانی
- 28 آذر 1393
اخبار سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، و... از منو سایت انتخاب کنید .
برگزیده ها
- مدارکی که تنها یک تکه مقواست!
- استاندارِ جدید فارس و چالشهایِ پیش رویِ این استان!
- یهود از شرافت و رسالتِ موسی (ع) دفاع کند
- فارس و معرفی روزانه، یک استاندار!
- آنان که بر طبل جنگ میکوبند!
- از بیانِ سیاسی تا حرف دل!
- وحدت با کی و برای چی!؟
- گروگانگیریِ انسانها با تراوشهایِ ذهنیِ پوچ
- زیرِ چکمهی الیگارش ها ….
- مطالبه گری، خودتحقیری و خودزنی نیست
بیشتر بخوانید
- یک تیتر و چند کلام…….
- بخش تعاونی …. قوانین فرتوت … غارتگری و درگیری
- استاندار جدید فارس و آویزانهای مدعی
- اعمال سلیقه در ضوابط ساختمانی
- یک تیتر و چند کلام…….
- شکلگیری لاکپشتی توطئه در جنوب فارس
- داستان باغ شهری ها (۲)
- دادنِ عنوانهای مٌفتی به افراد هٌلفتی!
- دل خوش کردن شرکت های بیمه به بیمه های اجباری
- یک تیتر و چند کلام….
بایگانی