ریزگردهای شوم سیاستزدگی و تنفس سنگین شهر

ریزگردهای شوم سیاستزدگی و تنفس سنگین شهر
(بخش نخست)
نزدیک به ۲۰ سال پیش بزرگانی از شیراز با نیتی خیر و سازنده و همچنین نجاتدهنده، تلاشگر اجرای طرحی با نام «فلاحت در فراغت» شدند تا کارمندان و بازنشستگان فرهیخته با کاشت درخت هم در تولید اکسیژن و باران و زدودن نکبت و تباهی از هوای شهر و … مشارکت سازنده داشته باشند و هم دوران سوم زندگی خود را با آسودگی و مشغولیات ارزشمند و پرفایده با آرامش سپری کنند.
از همان زمان زمزمههای شوم متعفن از دهان یاوهگویان سیاستباز و یا سیاستزدهای که دین و شرف و انسانیت و همه و همه چیز خود را در راه بهدست آوردن قدرتهای پوچ و پوشالی خرج میکنند با بهانههای گوناگون از جمله «نظرات کارشناسی!!!» آغاز شد و شروع به کاشتن بذر یأس و ناامیدی و اضطراب در دل جامعه کردند تا بلکه از این نمد برای خود کلاهی بدوزند.
از کمآگاهی و ناآگاهی سطوحی از جامعه سوءاستفاده و با نشر شایعاتی بیاساس و سست تلاش کردند ذهن سرگردان و رهاشده اقشاری را به سمتوسوی ناکجاآباد سوق دهند و همانگونه که همواره در طول تاریخ اینگونه بوده است، برای خود گماشتههای بیمزدو مواجب شایعهپراکن را دست و پا کردند.
از آن زمان تاکنون وقایعی نیز رخ داده که متاسفانه نمونههای متعدد اینگونه وقایع، فراگیر شده و کمکم در بروز و ظهور آنها دیگر جامعه دچار تعجب و شگفتی نمیشود!! که در این مورد نیز برای سیاستزدگان سیاستباز و صد البته بیسیاست، پیراهن عثمان دوخته شد و تا توانستند تروخشک را با هم سوزاندند و سیاه و سفید را قاطی کردند و به خورد خلایق دادند.
همانگونه که این جغدهای شوم زمانی گوجه فرنگی و زمانی دیگر سیبزمینی را به تعفن چندشآور سیاستبازی آغشته و اذهان عمومی را مشوش و سردرگم کردند و نشان دادند که برای رسیدن به قدرتهای دوروزه زودگذر و پوک و بیارزش حاضرند دست به هر جنایت و کثافتی بزنند.
گاهی به سراغ مباحث مرتبط با محیط زیست میروند و اساسیترین و پراهمیتترین مسائل زندگی مردم را به مرکب شوم «سیاست تهی از دیانت» میآلایند و در زمانی دیگر دست زهرآلود خود را وارد سفره مردم کرده و غذای خلق خدا را تلخ و ناگوار میکنند.
هنگامی دیگر از کلام رهبری در مورد منابع طبیعی و غارت بیتالمال سوءاستفاده کرده و «دوغ و دوشاب» و «سیاه و سفید» را یکسان جلوه میدهند و حاضرند هزاران انسان پاک و بیغلوغش که دل در گرو طبیعتدوستی و حفظ و مرمت و نجات آن دارند را قربانی امیال پلید خود کنند.
به اقشار ضعیف جامعه که تمام هست و نیست خود را هزینه درخت و درختکاری در بیابانهای بیهوده و رها شده کرده و میکنند تا به سهم خود در تولید باران و هوای پاک و … مشارکت داشته باشند و این کار زیبا و خیراندیشانه را وسیلهای برای آرامش روحی خود برگزیدهاند، حملههای ناجوانمردانه میکنند و ذهن و فکر آنان را مشوش ساخته و سعی در منحرف کردن این حرکت نجاتبخش دارند.
سایه شوم این دغلبازان سیاستباز حتی بر سر اندکی مسؤول!! نیز نشسته به نحوی که گاهی از روی جوّزدگی تاریکاندیشانه چشم خود را میبندند و آنچه که شایسته نیست بر زبان میآورند و به شمار چشمگیری از آحاد جامعه با دادن نسبتهای ناروا توهین میکنند!!! و کلام ناحق آنان نیز تیتر اول بعضی از روزنامههای نوپا و جا نیفتاده میشود تا درنهایت تبدیل به نوعی رانت شود، غافل ازاینکه صبر و تحمل مردم حدی دارد که اگر از آن گذشت این نارواگویان را سر جای خود مینشانند و پاسخ توهینهای شرمآور آنان را خواهند داد.
این دلسوزان محیط زیست و طبیعت!!! چشم خود را بر کشتهای مملکتبرانداز غرقآبی که حکم «طلا دادن و آهن گرفتن» را دارد بسته و فقط و فقط به قطراتی اندک آب پای درختان همواره پایدار و کمآببر و اکسیژن و بارانساز میپردازند که آب آنهم از همان افرادی خریداری میشود که قدر و منزلت آب را نمیدانند و این مایه حیات را تبدیل به هندوانه و از این قبیل میکنند و …
غمانگیزتر اینکه برای کسانی که آب طلایی را بهخاطر مجوزهایی که بهعنوان شغلی خود دریافت کردهاند و قدر آن را نیز نمیدانند این مایه حیات را در کشتهای بیبهره و یا کمبهره اقتصادی به تاراج میبرند و این ثروت ملی را به هدر میدهند، اشک تمساح ریخته و با سوءاستفاده از شعارزدگیهای حاکم بر ذهن جامعه با بهکارگیری کلماتی ازقبیل «زحمتکشان»، «دست پینهبستهها» و … تلاش میکنند نگاههای اصولی و سالم و علمی را در لابلای گردوغبار ناآگاهیها و بیخبریها و احساسات تهی از شعور، لاپوشانی کنند.
این افراد اگر بهاندازه یک دانه ارزن وجدان داشتند میآمدند و بررسی میکردند که همین جماعت محروم کارمند و بازنشسته چنانچه در طول این سالهای طولانی پول خود را بهجای «باغشهری» در یکی از نقاط شهر و یا شهرکهای اطراف آن تبدیل به زمین مسکونی و یا… میکردند امروز چندین برابر ارزش افزوده پیدا کرده بود و بهلحاظ اقتصادی دچار ضرر و زیان فاحش نمیشدند و این فقط و فقط عشق به طبیعت و سلامت محیط زیست بوده که تا به اینجا آنان را کشانده است.
این سیاستزدههای بیسیاست سالوس بنابر جهت وزش باد در یک دولت باغشهری را میستایند و در دولتی دیگر تخریب و سیاهنمایی میکنند و مردم را …..فرض کردهاند!!! در هنگامهای باغشهری را بهار دلانگیز و روحافزای اطراف شهر مینمایانند و در حاکمیتی دیگر زمستانی سرد و خشک و سوزان و رنجافزا جلوه میدهند و با تغییر جهتهای گمراهکننده بازنشستگانی که بخش عمده عمر خود را صرف خدمت به جامعه و خانواده کرده و میخواهند این چند روزه آخر را با آرامش سپری کنند، همواره مورد تهاجم گلولههای زهرآگین کلام شوم خود میکنند و دلانگیزی با طبیعت بودن و همسویی با محیط زیست را از آنان میستانند.
مگر اینهمه تبلیغ نمیشود که بهطورمثال شهرداری در دوروبر شهر به کمک دوستداران محیط زیست اقدام به کاشت بذر و دانه بادام کوهی میکند که هوای شهر را از آلودگیها و ریزگردها محفوظ بدارد؟ خوب حال که این جماعت عاشق درخت و سرسبزی با بودجه شخصی خود زمینهای بایری را که بهصورت کاملا قانونی از موسسههای مجوزدار خریداری کرده و آنها را با زحمات بسیار و مخارج بالا به سبزی و خرمی مبدل میکنند، باید هر روز شاهد یاوهگوییهای برخی مسؤول و غیرمسؤول باشند و ناامید و بلاتکلیف شوند و این کار پاک و مقدس را رها کنند و مانند خود این مدعیان! به دلالی و کارچاقکنی و رانتخواری و … بپردازند؟!
اگر افرادی باغشهری را تبدیل به مکانهایی غیر از آنچه نیت خداپسندانه بوده است کردهاند چرا حساب اینگونه افراد را از شمار بسیار عاشقان و دلدادگان سبزی و خرمی و درختکاری جدا نمیکنند؟ آیا مگر نه این است که قصد شومی با لاپوشانی حقایق دارند و نیت پلیدشان بازدارندگی همراهی با محیط زیست بر اساس سیاستبازی و سیاستزدگی و بیسیاستی است؟
ادامه در بخش دوم/
- نویسنده : عزیزالله قهرمانی
- 13 دی 1395
اخبار سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، و... از منو سایت انتخاب کنید .
برگزیده ها
- بافت تاریخی شیراز در چنگالِ پلشتیها
- اصل، دیگر بر برائت نیست!
- آقای رئیسجمهور
- مناسبتها، آزمونی برای گروههای اجتماعی
- خواستهی استاندار فارس و شاخصههای مدیریتی
- به بهانه هفتههای قوه قضائیه و تعاون!
- آقای شهردار شیراز برای شما و اعضای شورای این کلانشهر متأسفیم!
- نمیگذاریم بیهویتها هویت شیراز را بسوزانند
- مُقصرانِ بیتقصیر!!
- کی به کیه؟!
بیشتر بخوانید
بایگانی