هشدار به آنان که مفتون عناوین دوروزه شدهاند

هشدار به آنان که مفتون عناوین دوروزه شدهاند
یکی از آسیبهای جدی که تاکنون بسیاری را در زندان فریفتگی سمت، عنوان و میزهایی با عمر کوتاه و زودگذر کرده، غفلت از آینده و آیندهنگری است، بهگونهای که با گذشت دوران زودگذر عناوین فریبنده و کورکننده بینش و بصیرت، تازه متوجه میشوند که فقط آب در هاون کوبیدهاند و در حصار محدود کوتهبینی گرفتار بودهاند.
در اینجا روی سخن ما با آن یک درصد رانتخوار و ویژهخوار و … نیست، چراکه برای ۱۰ پشت خود اموال و حق عمومی را غارت و جمع کرده و ازلحاظ مالی و معیشتی دغدغهای ندارند، هرچند که عاقبت عدل اللهی دامنگیرشان خواهد شد و عذابهای بسیار و نفرت شدید و انتقام عمومی در انتظارشان نشسته است.
انگیزه ما از بازگویی این مسئله بررسی زندگی افرادی است که در قالب ۹۹ درصد اکثریت هستند که پس از ۳۰ سال داشتن مسئولیت بهصورت عادی و معمولی به زمان بازنشستگی میرسند و آنگاه میفهمند که آنچه پیش روی خود میدیدند، سرابی بیش نبوده است.
از آن تیمساری که در دوران شاغلی خود خدا را بنده نبوده و هماینک شبانه در داروخانههای کشیک شیراز نسخهپیچی میکند تا آن جناب رئیس پرطمطراق که در زمان بازنشستگی به شغل ملی (مسافرکشی) روی آورده و …. همه و همه با ابراز تأسف از اینکه ایکاش در دوران داشتن قدرت و اختیار به فکر امروز بودیم و صدایی، تحرکی، اقدامی و .. از خود ظهور و بروز میدادیم، اما تنها چیزی که برای آنان باقیمانده، تأسف و تأثر و پشیمانی است.
فقر بازنشستگان لکه ننگی بر پیشانی کشور اسلامی
در بسیاری از کشورها، دوران بازنشستگی بخش شیرین، بیدغدغه و طلایی عمر بهحساب میآید، چراکه فرد پس از ۳۰ سال کار و تلاش و زحمت و رنج و زیر سلطه رؤسا بودن، به مرحلهای میرسد که به آسودگی خاطر معیشتی رسیده و برای او دیگر هنگام پرداختن به علایق و دلخوشیها و تفریح است و مانند دوران شاغل بودن با هزار و یک مانع و مشکل مواجه نیست و از آزادیهای گستردهای برخوردار میشود و بهشدت اشتیاق پیدا میکند تا گنجینه آموختهها و تجربیات بهدست آورده به قیمت هزینهکرد عمر و بزرگترین سرمایه زندگی را در اختیار دیگران و یا حداقل خانواده خود قرار دهد.
اما درگیریهای سیاسی چه دولتیها و چه مجلسیها و دیگران و مشغول بودن به روزمرگیها و دعواهای سیاسی بنیانبرکن و ریشهسوز، مجال اندیشیدن به این مهم را ستانده و روزبهروز بهصورت خاموش اما همانند آتشی زیر خاکستر، دامنه نفرت عمومی را گسترده و گستردهتر میکند.
چه ننگی از این سیاهتر بر پیشانی کشوری که نام مقدس و پرمفهوم اسلامی بر آن نهاده شده و مدعی حکومت عدل علی (ع) است، اما بازنشستهای برای تأمین ابتداییترین ملزومات زندگی البته فقط زنده ماندن و نه زندگی کردن! به دستفروشی و دورهگردی و مسافرکشی و … در سنین ۶۰، ۷۰ و ۸۰ سالگی بپردازد؟!
چرا کسانی که روزی کسی بودهاند و منزلت و برو و بیایی داشتهاند در دوران بازنشستگی، حتی شرمنده نوهها باشند و دچار افسردگیهای حاد و در خود فرورفتن و گوشه انزوا برگزیدن شوند؟!
چرا در نقاط بسیاری از جهان که مدعی عدل و عدالت دینی و اسلامی نیستند، بازنشستگان را با روحیه شاد و دارای انگیزههای فراوان و زیستن باکیفیت میبینیم اما اکثریت بازنشستهها در مملکت ما با انواع بیماریهای جسمی و روحی دستوپنجه نرم میکنند و امید به زندگی را ازدستداده و چشمبهراه فرشته مرگ، انتظار میکشند؟!
حضرات در دولتهای پیشین و فعلی سرمست قدرت، چشم خود را بر این واقعیت تلختر از زهر بستند و بستهاند چراکه نه ساز سازندگی توانست برای این گنجینههای ارزشمند مملکت درست کوک شود و نه اصلاحات ذرهای به اصلاح این بیسروسامانی پرداخت و نه بخاری از مهر مهرورزان بلند شد و اینک هم مشاهده میکنیم که چشم تدبیر کور شده و کلیدهایی که قرار بود بسیاری از قفلها را باز کند، روزنههای امید را هم بسته است.
حضرات ذرهای وجدان انسانی را بهکار گیرند و لحظهای خود را جای بازنشستگان این مملکت فرض کنند، ببینند چگونه میشود با ماهانه حدود یکمیلیون تومان بلکه کمتر، این دوران پرهزینه را حتی با حداقلها گذراند؟!
دورانی که هزینه درمان در آن بالاست که البته طرح ارتقای سلامت هم درعینحال بهبه و چهچههای مداوم، جز داستانی تخیلی بیش نبوده و نیست.
زمانی که انسان دارای عروس و داماد و نوه و … شده و بهمراتب نیازهای بیشتری نسبت به دوران جوانی دارد.
روزگاری که باید سرشار از نشاط و امید، تجربیات گرانسنگ منتقل شود تا نسلهای جدیدتر بخش عمدهای از عمر خود را صرف تکرار تجربهها نکنند و رسیدن به اهداف کشور با سرعت و سهولت محقق شود.
بازنشستگی دورانی است که نوههای نازنین سالمندان، لبخند شیرین پدربزرگ و مادربزرگ ضرورت روحی آنان محسوب شده و عشق، عاطفه و احترام را اینگونه میآموزند و بدین ترتیب فرهنگ مهرورزی و دوست داشتن و محترم شمردن، اشاعه مییابد.
مصیبتهای بیشمار اجتماعی که امروزه گریبان جامعه ما را گرفته، حاصل همین محرومیت کودکان از چشیدن شیرینی مهر و علاقه در تبسم سحرآمیز پدر و مادربزرگهایی بوده که فقر و بد روزگار آنان را به افسردگی و بیانگیزگی کشانده است.
رفتارهای تهاجمی در رانندگیها، افزایش خشونت، کم شدن و یا نبود صبر و پایین آمدن آستانه تحمل در جامعه و … همه و همه ریشه در بیفکری و بیتدبیری مسئولان و مدیرانی دارد که ذرهای به تبعات اجتماعی فقر و فشارهای معیشتی، بهویژه فقر بازنشستگان و شکستن حرمت و خدشه به شأن آنان توجه نمیکنند و یا درک آن را ندارند.
فرزندان، نوهها و دیگران زمانی که حاصل ۳۰ سال تلاش و رنج و زحمت سالمندان را اینگونه مشاهده میکنند و بازنشستگان را آینه تمامنمای آینده خود میبینند، چه انگیزهای برای آنان باقی میماند که به فردای خود در کشور امیدوارانه فکر کنند؟! آیا بخش عمدهای از مهاجرتها به دیگر کشورها محصول همین بیتدبیریها نیست؟! و یا حداقل دل نبستن به کار و تلاش در محیطهای کاری نتیجه این مشاهدات نبوده و نیست؟!
آیا مدیران مدبر!! توانسته و یا خواستهاند که از گنجینههای بسیار ارزشمند تجربه و دانستههای بازنشستگان در راستای تحقق اهداف مجموعه تحت مدیریت خود بهره ببرند و یا برعکس راه عبور تجربه و دانش را مدبرانه!!! مسدود و محدود کردهاند و فکر میکنند که خود علامه دهر و عقل کل هستند و نیازی به تجربیات دیگران ندارند؟!
تا کی مملکت باید در آتش حماقت کسانی بسوزد که هنر مدیریت!! آنان دفن و دفع دانستهها و تجربههاست که در اثر خودبزرگبینیها و خودشیفتگیها و یا غلبه احساسات و دوری از عقلانیت و سالوسی متملقها و چاپلوسان بهمراتب خطرناکتر از میکروب و ویروس و صدالبته بیماریهای حاد سیاستزدگی بهوجود آمده و هزینه این بیلیاقتیها را مردم بیگناه و ناچار باید بپردازند؟!
چنانچه بخواهیم در راستای تحقق شعار امسال و رسیدن به یک اقتصاد «بهواقع» مقاومتی حرکت جدی داشته باشیم، ضرورت دارد، تکبهتک مطالبهگر شویم و از مسئولان (کسانی که باید مورد سؤال واقع شوند) نتایج ملموس و عینی و یا به تعبیر رهبری «مشاهده روی زمین» را دنبال کنیم و ذرهای کوتاه نیامده و اجازه ندهیم مسئول فقط در سردادن شعار متوقف باشد و صرفاً به حکمرانی! خود بپردازد.
بستن فضای نقد و مطالبهگری درست خواسته دشمنان و حرکت به عقب و نزدیک شدن به استقرار و قدرت گرفتن دیکتاتورهاست، همانگونه که در زمان ستمشاهی ما بهعنوان جوان مطالبهگر آن زمان اصلیترین انگیزه انقلاب شکوهمندمان مبارزه با فضای بسته اختناق و سکوت سرد و سیاه در مقابل زورمداران وابسته و دلبسته به بیگانگان بود.
رسیدگی به وضعیت معیشتی بازنشستگان درست حرکت به سمت تحقق اقتصاد مقاومتی است، به دلایلی که در این یادداشت آمد و در ادامه نیز بیشتر شکافته خواهد شد.
- نویسنده : عزیزالله قهرمانی
- 3 فروردین 1395
اخبار سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، و... از منو سایت انتخاب کنید .
برگزیده ها
- بافت تاریخی شیراز در چنگالِ پلشتیها
- اصل، دیگر بر برائت نیست!
- آقای رئیسجمهور
- مناسبتها، آزمونی برای گروههای اجتماعی
- خواستهی استاندار فارس و شاخصههای مدیریتی
- به بهانه هفتههای قوه قضائیه و تعاون!
- آقای شهردار شیراز برای شما و اعضای شورای این کلانشهر متأسفیم!
- نمیگذاریم بیهویتها هویت شیراز را بسوزانند
- مُقصرانِ بیتقصیر!!
- کی به کیه؟!
بیشتر بخوانید
بایگانی