در آرزویِ آشتی و آسودگی
خَسته و واماندهایم از دُشمنی، جَنگ، مَرگ و…
دیرزمانی است که ناخواسته پیشمَرگ خواهشِ دلهایِ مرده و زیادهخواهی شدهایم که شِکمی سیریناپذیر دارند و جُز با خاکِ گور چشم آنان پُر نَخواهد شُد.
چه آرزوها و زندگیها که بر باد رفت و چه تلخیها و ناکامیها جای خوشیها و آسودگیها را گرفت!
چه کُلبههای عشق و دوستی که در آتشِ خَشم و کینه، دگرگون و دوزخِ بیزاری و کینهتوزی در میانهی جولانگاهِ سیاستبازان نابِخرد شد!
چه اَندوه پَرَستانی که شادیها را به گورستان نادانی و کَج پِنداری سپردند!
چه داشتههایی که به باد نیستی و نابودی سِپرده شد!
پروردگارا…. تا کی آدمهای بیگُناه باید در نبردگاهِ زیاده خواهان، زیر چکمههایِ سَنگدِلانِ زوردار لِه شوند و در جهانِ تاریک و سَرد، آزارها را تاب آورند؟!
خَسته و دِلزَدهایم از کینه، دُشمنی، دَرگیری، اَندوه پَرَستی، زیادهخواهی، تَنگدَستی، بَرتریهای بیجا و نابهجا، ناشایِستگیها، نادانی و ناآگاهیها و …..
ثبت دیدگاه