معرکهای که «خبر» را «کالا» میکند
هرروز تعداد بسیاری از مطالب و تبلیغات و … با عنوان «خبر» برای رسانهها ایمیل یا فاکس شده که تعدادی بهدلیل بهطورکامل بیارزش بودن و یا داشتن اشکالهای متعدد نگارشی و حتی املایی، در بدو ورود توسط رسانههای حرفهای به سلطلهای زباله سرازیر گردیده اما در شماری از جراید معاملهگر!، بدون توجه به نیازهای خبری مردم، پیشزمینه آگهی و رپرتاژآگهی با نگاههای کاسبکارانه میشود.

پدیده شوم «خبر سفارشی» از سوی شماری از روابط عمومیهای دستگاههای دولتی و حاکمیتی و همچنین «دلالان خبر» چندسالی چهره کریه خود را در سطح فارس پدیدار کرده و گلوی «خبر ناب» و «خبرنگار پرسشگر» را سخت میفشارد، به گونهای که بهتدریج «خبر» به معنای واقعی و حقیقی در شماری از رسانههای این استان مدفون و خبرنگار مردمی و مطالبهگر را از میدان خارج و شهروندان را برای رفع نیازهای خبری و اطلاعاتی خود به سمتوسوی رسانههای بیگانه و یا بیهویت و غیررسمی میکشاند.
هرروز تعداد بسیاری از مطالب و تبلیغات و … با عنوان «خبر» برای رسانهها ایمیل یا فاکس شده که تعدادی بهدلیل بهطورکامل بیارزش بودن و یا داشتن اشکالهای متعدد نگارشی و حتی املایی، در بدو ورود توسط رسانههای حرفهای به سلطلهای زباله سرازیر گردیده اما در شماری از جراید معاملهگر!، بدون توجه به نیازهای خبری مردم، پیشزمینه آگهی و رپرتاژآگهی با نگاههای کاسبکارانه میشود.
عمق فاجعه بالاتر، اینکه مدتی است برخی با دلالی خبر و با قراردادهای لفظی و زدوبندانه، با تعدادی از روابطعمومیهای ادارات و ارگانها و … مبنی بر درج خواستههای آنها بهعنوان «خبر» در رسانههای مختلف، با واسطهگری ارتزاق میکنند و عرصه پاک خبررسانی را به دنیای پلید «رانت» آلوده کرده و روزبهروز بیاعتمادی کاوشگران راستین این عرصه را نسبت به رسانهها افزون و افزونتر میکنند که گواه این مدعا تیراژ واقعی و نه مورد ادعای صاحبان امتیاز شماری از جریدههای محلی و استانی است که گاهی به کمتر از ۵۰۰ نسخه با برگشتی ۹۹ درصدی میرسد و تنها مصرف آنها همان اندک ادارات و ارگانها، آنهم روابط عمومیها و مدیران اینگونه سازمانها هستند.
خواننده این دسته از روزنامهها کافی است فقط یکی از آنها را بخواند چراکه دیگر نیازی به مرور مابقی احساس نمیکند به نحوی که هرکدام تکرار دیگری شده و صفحات خود را با مطالب تبلیغاتی سفارشی و کلیشهای با عنوان «خبر» پرکرده و مخاطبی را برای خود باقی نمیگذارند.
جالب اینجاست که حضرات صاحب امتیاز اینگونه نشریات گناه کمتیراژی و بیتیراژی نشریه خود را به گردن مردم میاندازند و شهروندان را به عادت نداشتن به خواندن روزنامه متهم میکنند و تمام سعی و تلاش خود را مصروف اشتراکگیری ادارات و ارگانها کرده و به تمام و کمال وابسته آگهی و رپرتاژآگهی آنها شده و اعتماد مردم را فدای رقمهای بیحساب و کتاب بعضی از این مردان دولتی و یا وابسته به دولت و یا از جیب بیتالمال کردهاند.
تاسفبارتر اینکه شماری از حضرات مدیران، با قرار گرفتن در خواب و خیالهای واهی، بر این تصورند که با تحمیل مطالب تبلیغی با عنوان خبر به جراید، میتوانند پایگاه مردمی داشته باشند که درست عکس این خیال اتفاق میافتد و به تنفر عمومی از خود بیشازپیش دامن میزنند و ورود به مجلس و یا شورا را تنها در تصورات واهی خود سیر میکنند.
این حضرات غافلتر از این هستند که بفهمند مردم امروز با ۱۰، ۲۰ و یا ۳۰ سال گذشته بسیار تفاوت دارند و مو را از ماست میکشند و فقط و فقط تشنه صداقتند و والسلام! و جز با صدق و صفا کسی قادر به جا باز کردن در دل آنان نیست.
امروز مردم دیگر به وعدههای پوچ و دروغین وقعی نمینهند و از جانماز آبکشیدنها بهشدت تنفر دارند و تنها با افراد بیریا و شفاف و بیغلوغش همراهی میکنند.
امروز مخاطبان هوشیار تفاوت خبری که حاصل تولید خبرنگار پرسشگر و مطالبهگر است را با مطالب سفارشی و «هزینه داده شده!» بهخوبی تمیز میدهند و نیازهای خبری خود را در تولید مشفقانه و مشتاقانه خبرنگار متعهد جستجو میکنند که برخی نیز با احساس خلأ در این زمینه به شبکههای خبری بیگانه روی میآورند و گاهی نیز تحت تاثیر القائات بیگانگان قرار میگیرند.
نکته قابل توجه اینجاست که بعضی از رسانههای داخلی به دلیل وابستگی شدید مالی به برخی از صاحبان زر و زور، جرئت کوچکترین نقدی را از آنان ندارند اما در مقاطعی حساس «دروننمایی» کرده و با زیر سؤال بردن پایههای اصلی انقلاب، به شکستن خطوط قرمز پرداختهاند که آرشیو آنها سند این مدعاست.
نقدی که منتج به گرهگشایی از کار مردم میشود را در پستوهای فراموشی گذاشتهاند اما در سر بزنگاه! با بیگانه همراه شده و تیشه به ریشه مردم میزنند.
برخی از حضرات مدیران نقدپذیر! نیز از پاسخگویی به سؤالات خبرنگارانی که مطالبات مردم را دنبال میکنند فرار کرده اما مدام به مطالب سفارشی و درج آنها در جراید میپردازند.
این مدیران مدبر!! برای هرکاری وقت دارند بهجز پاسخگویی به سؤالات خبرنگاران پرسشگر، گویی شبانهروز خود را غرق در خدمت و خدمتگزاری کرده و حتی نیمساعت در هفته فرصت نمییابند که به چند پرسش مردمی که از زبان خبرنگاران مطالبهگر مطرح میشود، پاسخ دهند.
و لُبّ کلام اینکه، اگر بساط این معرکه جمع نشود، دیگر نه از خبر معنا و مفهومی میماند و نه خبرنگار دلیلی برای فعالیت و تلاش خواهد داشت و میدان اطلاعرسانی جولانگاه خفاشان شب میشود که روشنیهای روحبخش و توانافزا را به تاریکی نادانی و بیخبری میسپارند.
و در هنگامهای که خبر به کالایی قابل خرید و فروش مبدل شود، ناقوس شوم مرگ پنهان و دردناک رسانهها به صدا در میآید و «دیو و دد» آدمها را ملول میکند و آرزوی انسانبودن و انسانشدن به دلها خواهد ماند.
و همچنان «خبرنگار راستین، حرفهای و عاشق» در لابلای انبوه خبرنگارنماهایی که تنها سیاهی لشکر هستند، گم خواهد شد و آن زمان بهیقین باید گفت که «رکن چهارم دموکراسی یا قوه چهارم» در وصف اینگونه جراید جز ادعایی پوچ چیز دیگری نخواهد بود، چراکه با ضعیف و ضعیفتر کردن خود به قدرت شیطانی غول رسانههای حرفهای بیگانه افزوده و به پرتگاه بیاعتباری کامل سقوط خواهند کرد.
ادامه دارد
- نویسنده : عزیزالله قهرمانی
- 13 فروردین 1394
اخبار سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، و... از منو سایت انتخاب کنید .
برگزیده ها
- بافت تاریخی شیراز در چنگالِ پلشتیها
- اصل، دیگر بر برائت نیست!
- آقای رئیسجمهور
- مناسبتها، آزمونی برای گروههای اجتماعی
- خواستهی استاندار فارس و شاخصههای مدیریتی
- به بهانه هفتههای قوه قضائیه و تعاون!
- آقای شهردار شیراز برای شما و اعضای شورای این کلانشهر متأسفیم!
- نمیگذاریم بیهویتها هویت شیراز را بسوزانند
- مُقصرانِ بیتقصیر!!
- کی به کیه؟!
بیشتر بخوانید
بایگانی