از واقعیت تا سریال تلویزیونی!
پیشازاین نقد کوتاهی در مورد سریال تلویزیونی «آقای قاضی» داشتیم و به تفاوت آنچه در واقعیت قابلمشاهده است با داستانهایی که نمایش داده میشود، پرداختیم.
روند رسیدگی به پروندههای قضایی در کشور ما گاهی منجر به توقفِ دادخواهی و گذشت از حقوحقوق انسانهای بیگناه و محقی میشود که سرخوردگی ناشی از فرسایشی بودن اینگونه رسیدگیها آنان را به دلسردی و ناامیدی کشانده است.
درست برخلاف آنچه در سریال تلویزیونی «آقای قاضی» در هر بخش مشاهده میکنیم، مستندات در نظرهای کارشناسیِ کارشناسان رسمی دادگستری با پرداخت هزینههای اجباریِ گزاف از سوی طرفین دعوا، مختصر، خلاصه، محدود و محصور میشود و هرگز خودِ دادگاه و شخص قاضی هیچگونه تحقیق، بررسی و کَنکاشی در موضوع پروندهها نداشته و ندارند!
گاهی خواهان با سپری کردن مدتهای دراز و هزینه کردهای سرسامآور، بهناچار، پیگیری برای رسیدن به حقوحقوق خود را پایان میدهد و بهاصطلاح معمول، به امان خدا میسپارد و یا راههای نادرست دیگری را برمیگزیند!
جالب اینجاست که در هر نوبت، کارشناس و یا کارشناسانِ رسمی، گزارش خود را به نفع پرداختکننده و یا واریز کنندههایِ هزینه کرد کارشناسی تنظیم و تقدیم دادگاه و یا دادسرا میکنند و در این میان چه وقایعی نیز رخ دهد، خدا میداند!
کِی و کجا مشاهده شده است که دادسرا و یا دادگاه فیلم و عکس مستندی را خود تهیه کرده باشد؟!
کِی و کجا دیدهاید که دستگاههای رسیدگیکننده، از داخل و یا خارج کشور، بهاصطلاح استعلامی را انجام داده باشند؟!
و بازهم و بازهم این پرسش را عنوان میکنیم که چه فردی جرئت میکند در محضر دادیار و یا قاضی بحثوجدل کند و بدون ترس از ….. هرچه دلِ تنگ او میخواهد بگوید؟!
ثبت دیدگاه