تشکیل دسته‌های تخریب‌گر «حیدری و نعمتی»؛حاصل ممزوج شدن بیل و کلنگ به دستان با دنیای سیاست

زمانی که فرهنگ تشکل و تحزب نباشد بی‌تردید حاصل فعالیت سیاسی کاری‌های سیاست‌نداران بی‌فرهنگی که حتی تخصص و تبحری در بیل و کلنگ‌هایی که در دست دارند را ندارند، حذف نیرو‌های توانمند و صرف وقت و پول و انرژی در راه تخریب و تضعیف دیگران است.

مجموعه بزرگی که صرفاً با پول مردم می‌چرخد و حق و ناحق با دریافت عوارض، بیت‌المال را در دست دارد و نباید به چیزی جز کار و تلاش و خدمات بپردازد، زمانی که عمله دست باندا‌های مافیایی که برای خود نام و نشان حزب و تشکل سیاسی گذاشته‌اند، می‌شود، معجونی را می‌سازد که مخلوطی است از کلنگ به‌دستان بی‌فرهنگی که به‌جای کوبیدن کلنگ به خرابه‌های شهر و بازسازی و سازندگی، به سر افرادی می‌کوبند که برای حرف‌ها و نظراتشان درک و فهمی وجود ندارد و باید حرکات ایذائی لات‌های بی‌فرهنگ به اصطلاح سیاسی را تحمل کنند و در سوگ سلامت‌کار به ماتم بنشینند.

آری … حاصل ازدواج بیل و کلنگ به دستی که مهندس نام گرفته است با مافیای سیاست‌ندار، فرزند ناقص‌الخلقه‌ای می‌شود که لات سیاسی نام داد و تمام فکر و ذکرش در نوچه‌گری و خوش‌خدمتی مشتی باند‌باز خائن است که پس از به‌جا و نام رسیدن به‌دوری پرتابش می‌کنند و مانند غذای تاریخ مصرف‌ گذشته‌ای به زباله‌دانش می‌سپارند.

همه و همه‌ چیز در راستای تخریب و تضعیف و تحقیر کسانی می‌‌شود که به‌نظر الوات سیاسی نمی‌خواهند مثل آن‌ها فکر کنند و مانند آن‌ها زندگی خفت‌بار و ننگین حاصل از تملق و چاپلوسی داشته باشند.

و اما در این میانه برخی ساده‌لوح نیز به‌دنبال پرتقال‌فروشی می‌گردند که حاصل کسر پنج پرتقالش از سه سیب را باید پیدا کنند و در این معرکه کلاه سر کسانی می‌رود که حاصل عوارض پرداخت کرده‌اشان شهری می‌شود که عقب‌افتادگی آن از همسایه‌اش زبانزد خاص و عام شده است.

نتیجه آن می‌شود که بوی تبعیض و تضاد و فساد همه جا را پر می‌کند و فاصله فقیران ستم‌کشیده با رانت‌خواران ویژه‌خواه و سیری‌ناپذیر آنچنان مشهود و ملموس می‌شود که حتی با یک نگاه سطحی صدای فریاد‌های آینده را می‌توان شنید.

                                                                                                                             (ناتمام)