کانال تلگرام تبلیغات تبلیغات تبلیغات تبلیغات تبلیغات
گریز از خویشتنِ خویش

گریز از خویشتنِ خویش

 

پدیده‌ی مهاجرت نخبگانی و غیرنخبگانی را به‌هیچ‌عنوان نمی‌توان نادیده گرفت و وجود آن را پوشانید، چراکه امری تازه نیست اما سردرگمی و سبب‌هایِ پیدایشِ گریز از زادگاه را باید به‌دوراز شعارزدگی و استیلایِ شور و هیجان مورد تجزیه‌وتحلیل قرار داد.

 

بخشی از علل این‌گونه گریز را باید در چگونگی فرهنگ متعارف، باورهای متداول، سنت‌های مانده اما «مانع»، تعامل‌های رایج اجتماعی، فساد اداری، رانت، سرکوبی ایده، سدهای رو به روی توسعه و تعالی، احساس تضاد و تبعیض و …. و بخش دیگر را ناشی از ملاک و معیارها و قراردادهای حاکمیتیِ ناسازگار با خواسته‌هایِ بخش‌هایی از جامعه جست‌وجو کرد.

 

حاکمیتِ سیاست بر تمام امور زندگی و یا به عبارتی «سیاست زدگی» و گم‌شدنِ درستی‌ها در غبارِ سیاسی‌کاری‌ها و گوراندنِ راستی‌ها، ما را از راهِ روشن و یکسان به گژراهه کشانده و داشته‌های سرشارِ کشور را به‌رایگان پیشکشِ بیگانه‌هایی کرده است که بر حال‌وروز کنونی ما پافشاری‌هایِ پنهانی دارند.

 

چه بسیار از نخبگان و سرمایه‌هایِ سرشارِ دیگر به ناکجاآبادهایی کوچ کرده‌اند که می‌توانست ریشه و بنیانِ فقر و فلاکت را از جای‌جایِ ایران عزیز برکَند و زنگارهایِ زشتی و پلشتی را از چهره‌ی وطن، بزداید.

 

گاهی نابخردانه‌ترین کردارها، آتش به خرمن و توشه‌ی کشور می‌زند و راه دزدیِ ثروت‌ها را از سوی بیگانه‌ها هموار می‌کند!

 

بااین‌حال، چنانچه فرهنگ اصیل، ریشه‌دار و سرشارِ خود را جایگزین فرهنگ متعارف و نامتجانسِ تحمیل‌شده، کنیم، شهامت و شجاعت را به‌جای چاپلوسی، سالوس و … بنشانیم، خودخواهی و خودمحوری را به خواستن‌ برای همه مبدل و در سرگذشت و سرنوشت دیگر ملت‌ها کنکاش کنیم، به‌راستی می‌توانیم خواسته‌های همگانی را برآورده سازیم و بهشتی پدید آوریم به نام ایران‌زمین، سرزمین سرافرازان و دلاورمردان. لیکن فراموش نکنیم که ساختنِ بهشت، هزینه دارد. هزینه‌ی جان، مال، آبرو، عمر و …..

 

و در یک‌کلام….

 

خرما نتوان خورد از این خار که کِشتیم     

  • نویسنده : عزیزالله قهرمانی
  • 2 دی 1402