مشاهده خبرهای تحلیلی

از رُخدادهای سال ۱۴۰۱ درس بگیریم

  • ۳ فروردین ۱۴۰۲
از رُخدادهای سال ۱۴۰۱ درس بگیریم

از رُخدادهای سال ۱۴۰۱ درس بگیریم

 

بدون تردید یکی از شرایطِ تکیه‌برعقلانیت برای هر فرد، جامعه، مسئول و…. درس گرفتن و عبرت‌آموزی از آنچه گذشته و روی داده است.

 

در سالی که گذشت رخدادهای تلخ و شیرینی را تجربه کردیم که پیش‌ازاین، موارد مشابه و نزدیک به آن‌ها را نیز از سر گذرانده و در حافظه‌ی خود جای داده‌ایم.

 

چنانچه بخواهیم به‌طور مختصر و مفید به رویدادهای سال ۱۴۰۱ بپردازیم، باید به واقعیت‌های تجربه‌شده توجه و دقت لازم را داشته باشیم.

 

*محوری‌ترین و اساسی‌ترین نکته‌ای که مسئولان ریزودرشت کشور باید آویزه‌ی گوش خود کنند، توجه دقیق و عمیق به اعتراض و ابراز خشمِ بخش گسترده‌ای از جامعه به نابسامانی‌های اقتصادی، میزان بالا و خوفناک بیکاری، تورمِ افسارگسیخته‌ی ناشی از عملکرد دولت‌ها، تبعیض و تضاد در تقسیم هم ثروت و هم فقر در جامعه توسط آویزان شده‌ها به قدرت و سیستم رانتی و دخالت‌های ناآگاهانه و متعصبانه‌ی خشونت‌آمیز در زندگی خصوصی و باورهای متنوعِ طبیعی مردم و به‌روز نکردن قوانین مُندرس، پوسیده و کَپَک‌زده است که هرگز با شعار و وعده‌های بدون برنامه و پایه و فقط با برپایی یک یا چند راهپیمایی، قابل‌حل و فصل نبوده و نخواهد بود.

 

*همچنین آن‌سوی آبی‌ها و دل‌بستگان و وابستگان به بیگانه نیز باید بدانند که تجربه‌ی تلخ و زهرآلودِ مردم فهیم و شریف ایران از سابقه و گذشته‌ی بیگانه‌ها به‌ویژه قدرت‌های جهانی، تکیه‌بر داخل و مردان و زنان غیرتمند هم‌وطنی را سفارش و پیشنهاد می‌کند که شجاعانه و غیرتمندانه برای آینده درخشان و افتخارآمیز ایران عزیز سینه چاک داده و بر روی پای خود ایستاده و مصمم و استوار برای بهبودی اوضاع‌واحوال میهن و هم‌میهن، از هیچ کوشش و جان‌فشانی دریغ نکرده و نمی‌کنند.

 

رخدادها به ما آموختند که این ملت فهیم، نه دلِ‌ خوشی از آقازاده‌هایی که درواقع ننگ زاده هستند و نه شاهزاده‌هایی که سال‌ها با غارتِ ثروتِ مردم و پناه بردن به بیگانه، جز خور و خواب و ادعاهای پوچ و البته تمسخُرآمیز، هنر دیگری ندارند و نه به سازمان‌های مخوفی که پایه و اساس تشکیلات آن‌ها، ترور و آدمکشی، بمب‌گذاری در میان مردم، حرکات ایذایی، وطن‌فروشی، تجزیه‌طلبی و …. بوده و هست، هیچ اعتنا و توجهی نداشته و ندارند و آن‌ها را هرگز به رسمیت نشناخته و نمی‌شناسند و به همین دلایل روشن است که شیرازه‌ی مداخله‌های آنان در مدت‌زمان کوتاهی از هم گُسست و بر سرِ تقسیمِ مضحکِ قدرت نیز به جان یکدیگر افتادند!

 

*از دیگر تجربه‌های «زودبازده»، این واقعیت آشکار بود که تکیه‌ی جامعه جز به اندیشمندان، دانشمندان، صاحبان فکر و اندیشه، نخبگان وطنی، نویسندگان و ادبا و…، سرانجام و خروجی پایدار، قابل‌اعتنا و مناسبی نداشته و نخواهد داشت و پا فراتر گذاشتنِ سلبریتی ها از موضوعیتِ حرفه‌ی خود، منجر به فراگیری لُمپنیسم و فروپاشی اخلاقی جامعه می‌شود و خروجی نهایی آن نیز جز خشونت، دیکتاتوری، فحاشی چنددستگی و…. نبوده و نخواهد بود. همان‌گونه که سال‌های ۵۰ تا ۶۰ که نویسندگان، ادبا، اهالی قلم و اندیشه و…. مرجعیت اجتماعی یافتند، سرانجامِ آن دگرگونی‌های بسیار گسترده و نتیجه بخشی را در پی داشت اما متأسفانه با بها دادن به سلبریتی های تهی از دانش و بینش لازم و میدان‌داری در شماری از امور نامربوط به آنان، نخبه‌ها به انزوا و فرار کشیده شدند و امروز شاهد مرگ بسیاری از ملاک و معیارهای پسندیده و پذیرفته‌شده در دهه‌های گذشته هستیم.

لینک کوتاه : https://naneveshteha.ir/?p=2167
  • نویسنده : عزیزالله قهرمانی
  • بدون دیدگاه

ثبت دیدگاه