کانال تلگرام تبلیغات تبلیغات تبلیغات تبلیغات تبلیغات
آبشخورهایِ طغیان

آبشخورهایِ طغیان

چنانچه حوادث، اتفاقات، رویدادها و آنچه بر ما گذشته را بررسی کنیم، به روشنی درمی یابیم که مهم ترین و ریشه ای ترین آبشخورهای اعتراض هایی که امروز با آن‌ها مواجه هستیم بر سه پایه اصلی استوار شده است.

 

چنانچه حوادث، اتفاقات، رویدادها و آنچه بر ما گذشته را بررسی کنیم، به روشنی درمی یابیم که مهم ترین و ریشه ای ترین آبشخورهای اعتراض هایی که امروز با آن‌ها مواجه هستیم بر سه پایه اصلی استوار شده است.

از نخستین آبشخور که به یقین خروجی عملکرد تمامیت خواهانِ خودمحور خودسر و محدود و محصورشده در باورهای کپک زده بگذریم و همچنین رویکردهای منفعت طلب های بیگانه و وابسته به آنان و ریاکاران داخلی را نیز درحال حاضر مورد بحث قرار ندهیم و به آبشخور فساد اداری غرق شده در بروکراسی های نفرت انگیز و خشم آفرین نگاهی اجمالی بیندازیم، دنیایی از تباهی را مشاهده می‌کنیم که تبهکاران صاحب امضاهای طلایی و رانتی های وابسته و پیوسته به مراکز قدرت و ثروت، پدیدآورنده های سیاهکار آن هستند که به طور مستمر و مدام، مولد خشم و نفرت همگانی بوده اند و چرخ های اصلی رفاه و تعالی انسانی را با لنگی و توقف مواجه کرده اند.

در شماری از مجموعه‌های اداری همواره بازیگردان‌های مخفی شده در تاریکی های موجه وانمود شده و مخالف با شفاف‌سازی امور، به بهانه‌های گوناگون همچنان بر سرپوش گذاشتن بر حقایق پافشاری کرده و می‌کنند و با هدف فریب افکار عمومی هر از چندی رئیس یا مسئول رأس مجموعه که جز ماشین امضا و آرایه بودن، هیچ‌گونه خاصیت دیگری نداشته و ندارد را تغییر داده و می‌دهند و گاهی نیز قربانی امیال خود می‌کنند اما همیشه بر خر مراد سوار بوده و هستند و به پر کردن شکم گشاد خود از گند، لاشه و تعفن ادامه داده و می‌دهند.

امروز خشم و عصبانیت انبوه مردم را در خروجی عملکرد مافیاهای لانه گزیده در مجموعه‌های اداری مشاهده می‌کنیم. نفرت هایی که در سال‌های متوالی بر روی هم انباشته شده و هر زمان که فرصتی فراهم می‌آید، از خود رونمایی می‌کند.

عمق این فاجعه به اندازه ای گسترده است که حتی برخی همچنان آشکارا دست کشیدن از امضای طلایی را نمی‌پذیرند و بر زیست ننگ آلود در تاریکی و اختفا، پافشاری می‌کنند.

در این‌گونه مجموعه‌ها قدرت یک کارت هدیه و … به‌مراتب بیشتر از قانون است و دادوستدهایی در آن‌ها رواج دارد که کم‌کم زشتی را نامفهوم و پلشتی را عادی‌سازی کرده و این تصور را به ذهن متبادر می‌کند که گویی زمان گندیدن نمک فرارسیده است!

با این اوصاف، جز زیروزبر کردن وضعیت اسفناک اداری نمی توان بقایی را متصور شد.

سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی

دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی

چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو

ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی

زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت

صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی

سوختم در چاه صبر از بهر آن شمع چگل

شاه ترکان فارغ است از حال ما کو رستمی

در طریق عشق‌بازی امن و آسایش بلاست

ریش باد آن دل که با درد تو خواهد مرهمی

اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست

رهروی باید جهان سوزی نه خامی بی‌غمی

آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست

عالمی دیگر بباید ساخت و از نو آدمی

خیز تا خاطر بدان ترک سمرقندی دهیم

کز نسیمش بوی جوی مولیان آید همی

گریه حافظ چه سنجد پیش استغنای عشق

کاندر این دریا نماید هفت دریا شبنمی

  • نویسنده : عزیزالله قهرمانی
  • 2 دی 1401