خط کشیدن بر روی واقعیتها، خیانتی نابخشودنی
گاهی واقعیتهای گذشته و حال ما در لابهلای سلیقههایی که آبشخور آنها آلوده به ویروسِ ویرانگرِ تعصب و تحجر است، آنچنان پنهان میشود و فضای غبارآلود و تاریک را پدیدار میکند که مسیر نسلهای جوان را به بیراهه میکشاند و آنان را در تودرتوی پستوها و سردرگمیها سرگشته میسازد.
برخی دوران پهلویها را به فرزندان و نسلهای پس از خود، آنچنان سیاه و ترسناک جلوه میدهند که گویی جز کبودی هیچ چیز دیگری را نمیتوان در آن دوران متصور شد و هیچ طعمی جز تلخی و زهرآلودگی در آن زمانه برای چشیدن وجود نداشت!
در مقابل، گروهی دیگر برای تزریق سلیقه و به کرسی نشاندن باورهای خود، پیشاز انقلاب را به جوانترها بهگونهای معرفی میکنند که گویی این کشور همان بهشت برین بوده و به هر جا مینگریستی جز حوری سیهچشم و جویباران شیر وعسل و … چیز دیگری را نمییافتی و سختی و تلخی معنا و مفهومی نداشته و تمام افرادی که در این کشور بهسر میبردهاند، در آسمانِ آبی آزاد و بهدور از رنج و درد، پرواز میکرده و از تمام لذتهای جهان بدون کموکاست بهرهمند بودهاند!
بدون تردید تزریق اینگونه سلیقهها و نگاهها به نسلهای جوانتر، نتیجهای جز گمراهی و ناتوانیِ تشخیص در چگونگی ادامهی مسیر به سمت تعالی و ترقی برای این جمعیت انبوه از کشورمان نداشته و نخواهد داشت.
چشم بستن بر پیشرفتها و دستاوردها و همچنین ناکامیها، تنگناها و دشواریها در هر دو دوران، نهتنها القاکنندگان را وارد بهشت نمیکند، بلکه خود و فرزندان آنان و نسلهای جدیدتر را به جهنمی میکشاند که در آن جز تاریکی، نادانی و ناامیدی هیچگونه روزنهی امیدی مشاهده نمیشود و این درست وضعیتی است که همواره آرزوی دیرینهی بیگانگان بوده و هست.
ثبت دیدگاه