بگذارید کمی هم زندگی کنیم
تا چندی پیش حرف مدرس که گفته بود «سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ما است» را باور کرده بودم، اما امروز به این یقین رسیدهام که سیاست جز ریاکاری، چندچهرهای، دروغ و دغل، سیاهکاری و سردادن شعارهای پوچ، فریبنده و توخالی چیز دیگری نیست و بار دیگر برآن شدم تاریخ را مرور کنم و باز هم بخوانم که سیاست موجب شد بهطورمثال نادر شاه چشم پسرش را کور کند و شاه عباس هم فرزند دلبندش را بکُشد و….
امروز بهعنوان یک ایرانی پس از تجربهی پیش و پس از انقلاب و سختیهای اجتنابناپذیرش، تلخیهای جنگ تحمیلی، فشارهای خفهکنندهی تحریمها و کاسبهای آن و پیدایش پنهانی و آشکار سلاطین فقر و فلاکت که همه چیز را بهسهولت قربانی اهداف پلید تمامیتخواهی خود کرده و میکنند، تنها یک آرزو برایم بیش نماده است که بتوانم سالهای باقیماندهی عمر فداشده و به یغما رفتهی خود را با آسودگیِ نسبی سپری کنم، شاید که در آرامش بتوانم خدایم را آنگونه که باید تکیهگاه خود قرار دهم.
از خودباختهها و خودفروختههایی که نان کثیفِ بیگانه را میخورند و با دستمزدی که برای متلاشی کردن ذهن و فکر هموطنانِ خود میگیرند و روزگارِ ننگینی را سپری میکنند، گرفته تا تکیهزدهها به مراکز قدرت و آویزانشدهها به قبای تزویر و ریا و از دستههای نعمتی و حیدری تا سیاستبازهایی که با عناوین عوامفریبانهی چپ و راست، اصولگرا و اصلاحطلب و مستقلهای وابسته تا کارچاقکنهای پشت پرده با لاتها و نوچهلاتهای جیرهخوار و یا نادانهای بیجیره و مواجبِ خود، آنچنان جهنمی را برای مردم ساختهاند که تنفسِ زیستن را سخت و یا غیرممکن کرده است.
برای قدرت بیشتر و بیشتر با هم بجنگید، انتخابات را سهمیهای کنید، دست از منافع خود در شوراها، مجالس و …. نکشید، برخی اسامی را از قوطیهای عطاری درآورید و به جامعه تحمیل و شرکت سهامی مدیریتی خودتان را حفظ کنید و …. اما اجازه دهید چندصباحی زندگی کنیم و از منجلاب مشکلات، سختیها، فشارها و …. رهایی یابیم.
ثبت دیدگاه