این یادداشت مهرماه سال ۱۳۹۳ منتشر و امروز به قالب جدید سایت نانوشتهها منتقل شده است.
به دنبال روی کار آمدن شورای چهارم شهر، مردم نجیب و اصیل شیراز دلخوش از اینکه سرانجام پس از سالها چند شیرازی که برای زادگاه خود دل میسوزانند و به آن عشق میورزند وارد این تشکل شده و امید بستند به اینکه اینبار بهدور از جنجالآفرینیها و تنش و درگیری و هیاهو و آنچه پیش از این به تلخی و سختی گذشت، مرکز تصمیمگیری این دیار پرآوازه از تصرف غریبهها خارج شده و انبوهی از مشکلات و معضلات گریبانگیر همشهریهای مظلوم و شهر ازکفداده، بهتدریج رخت بربندند تا همانند اجدادمان بتوان نفسی راحت کشید و از گزند خردهفرهنگهای مهاجم غارتگر و آسیبزا در امان ماند.
اما آنان که در پرونده نکبتبار خود از ردصلاحیت گرفته تا دلالبازی و ملاکیگری و … را به یدک میکشند، بیمحتوا و پرادعا با غصب عنوانی که باید متعلق به مردم فرهیخته این شهر باشد، این روزها وحشیانه شروع به غوغاسالاری کرده به این خیال خام که اینبار بشود به مجلسی که نام اسلامی بر آن نهاده شده، راه یافته و نفوذ کرده و امیال خطدهندگان رسوای خود را دنبال کنند.
با پررویی هرچه تمام از حافظ و سعدی سخن میگویند بیآنکه ذرهای از دریای معرفت این بزرگان شیرازی بویی برده باشند و از جاذبههای گوناگون این شهر دم میزنند بیآنکه اصولا اعتقادی به حرفهای عوامفریبانه خود داشته باشند و …
کسانیکه حتی به زادگاه دورافتاده و محروم خود نیز اعتنایی ندارند و برای آن تره هم خورد نمیکنند که مصداق (هرکه به مادر خود ….. کند، به دیگران چهها کند؟) است.
آرای اکثریت را به هیچوپوچ میانگارند و با این رفتار شرمآور به شعور والا و بالای مردم فرهنگور شیراز توهین میکنند.
بنابر بیعقلی خود تصور میکنند میتوانند قلم اهالی راستین رسانه را بشکنند و نادان و ناآگاه از اینکه یک رسانهای، در راه رسیدن به آنچه باور دارد مهم نیست که کجا مینویسد اما این اهمیت دارد که توان انتقال و انعکاس حقایق و واقعیتها را در هنر خود یافته و هرچند که ممکن است امنیت شغلی نداشته باشد اما هیچ قدرتی جز ذات لایزال پروردگار یارای گرفتن امنیت حرفهای او را ندارد حتی خدای منان این قدرت را به دلدادگان راه خود داده که بتوانند از تریبون دشمن ندای حق را سر داده و فریاد مردم را به گوش حقیقتنیوشان جهان برسانند که نمونههای اینگونه افراد را کم ندیدهایم.
هنوز در تباهی فرهنگ برگرفته از دوران کودکی خود که نگاه «محله پایین و محله بالا»، «ده علیا و ده سفلی» و یا به قولی «دستههای حیدری و نعمتی» است غوطهور هستند و در بیسیاستی مطلق بازیچه لاتهای سیاسی بیهویت شده و اصول بازی را در کار سیاسی نمیدانند و نمیفهمند و یارای درک آن را ندارند.
آنقدر در قعر قرار گرفتهاند و درک آن را ندارند که در یک نشریه عمومی و همگانی که متعلق به تمام مردم یک شهر است، منطق و درک سیاسی نمیپذیرد که در آن کار سیاسی کرد، چراکه هر جا و هر مکان فعالیت خاص خود را میطلبد و باید به این درجه از رشد رسید که تفاوت نشریات را در نوع خود تشخیص داد.
هنوز نفهمیدهاند که محرکانشان از اینگونه نگریستن به فعالیتها و عملکردها بارها از مردم تودهنی خورده و منزوی و سرانجام محو شدهاند.
بهحدی کوتهنظرند که بهراحتی بازیچه توطئهگرانی میشوند که از رشد نشریهای که متعلق به مردم این شهر است به وحشت افتاده و هر روز نقشهای جدید را طراحی میکنند تا بتوانند یکهتاز میدان شوند درصورتی که این تفکرشان موجب شده است تا روزبهروز به تحلیل رفته و بیمخاطب بمانند چراکه بهجای تقویت خودشان به تضعیف دیگران فکر کردهاند و برای اثبات خود دست به تخریب افراد موفق زدهاند و هنوز که هنوز است این علت و سبب را درک نکرده و در دنیای تاریک خود بهسر میبرند و بیتردید همچنان رشد نخواهند کرد و هیچگاه این فرصت را بهخود ندادهاند که در خلوت بیندیشند و از ضمیر درون بپرسند که چرا اینهمه بدبخت و در عذاب هستند؟؟!!.
تهیمغزان دیاررهاکرده هم خوشحالند از اینکه با غوغاسالاری در عرصههای پشیز و کوچک نشریاتی با مخاطبان اندک «تیتر» میشوند، غافل از اینکه با این کار تهمانده اعتبار خود را در میان قومی که از آن رأی گرفتهاند بهتدریج از دست میدهند و سرانجام بهجایی میرسند که حتی دیگر روی بازگشت به مکانی که از آنجا سربرآوردهاند را نخواهند داشت.
ما همشهریهای فرهیخته و فرهنگور خود را با تمام وجود میشناسیم و به شأن و منزلت والای آنان بهخوبی واقفیم و میدانیم که زبان تحمیل و زور را برنمیتابند و خردهفرهنگهای ناموزون را با غنای عظیم فرهنگی خود به تحلیل برده و زبان ادب و وارستگی را به آنها تفهیم خواهند کرد و یاد خواهند داد که اینجا شیراز شهر حافظها و سعدیها و سرزمین پرافتخار ادیبان است.
اینجا عصاره و مهد تمدن و ریشه ایرانزمین و مکانی است که معنویت را کامل کرده است.
اینجا خاک پرگهر مردان و زنان والایی است که نجابت و اصالت را در اوج خود در معرض قضاوت عالمیان گذاشتهاند.
مرعوب غوغاسالاریها و جنجالآفرینیها نشده و نمیشویم و میدانیم که مخاطبان فرهنگور نیز در کارنامه ما این ادعا را اثبات شده یافتهاند.
در اینجا صادقانه به کسانیکه تصور میکنند با جیغ و دادهای مضحک و درعین حال شرمآور، تیتر بعضی از رسانهها میشوند و از این نمد کلاهی را برای «جایگاه مورد هدف خود»، میدوزند و میبافند، اعلام میکنیم که سخت در اشتباهند و «این ره که میروند به ترکستان است»!
بدانند که چشمان تیزبین شهروندان فهیم ما آنان را رصد کرده و بهخوبی به قضاوت مینشینند و از «خودمطرحیهای بیمایه و تهی از پایه» بهشدت تنفر دارند.
این را فرض میدانیم که بهنوبه و بهسهم خود در حفظ آرامش شهر و شهروندان که پیشفرض و پیشزمینه پیشرفت و توسعه و عمران و آبادی است بکوشیم.
واجب میدانیم که جملات مشوشکننده اذهان عمومی و برهم زننده آرامش شهروندی که توسط برخی با مقاصدی خاص به مجموعههایی تحمیل میشود را منعکس نکرده و تنها و تنها به اصول حرفهای و تکالیف ضابطهمند خود بیندیشیم.
به این درجه از بینش رسیدهایم که یک نشریه عمومی و همگانی را نباید و نمیتوان با نگاههای یکجانبهنگرانه به پیش برد، همانگونه که پیشازاین دیگرانی از این دست، تلخیهای بسیار را تجربه کردهاند و کوتوله سیاستزده هم نیستیم تا ندانیم که هر کار و فعالیتی جای و جایگاه خود را دارد و تهیمغزان بدانند که برای نوشتن محدود و محصور نیستیم و تنها به یکجا تکیه نزدهایم.
و کلام آخر خطاب به فرهیختگان شیرازی:
هرجا که باشیم همواره با شما و برای شما هستیم و قلم مبارزه با پلشتیها را هرگز و در هیچ شرایطی به زمین نمیگذاریم، چراکه امنیت حرفهای ما چونان خاشاکی نیست که نسیمهای بیجانی بتواند آن را از ما بگیرد و دیدهاید و دیدهایم تندبادهای ویرانگری را که در تنه زدن بر قامتهای استوار چگونه به فنا سپرده شدند.
تا درودی دیگر ادامه دارد
ثبت دیدگاه