این یادداشت تیرماه سال ۱۳۹۲ منتشر و امروز به قالب جدید سایت نانوشتهها منتقل شده است.
چگونه ذوقزدگی «زاویهداران»، ماسید!
به دنبال منتخب شدن حجتالاسلام روحانی، به ناگهان از رسانههای بیگانهای که جز سیاهنمایی هنر دیگری ندارند گرفته تا «زاویهداران» بدسابقه داخلی، با یک ذوقزدگی شتابزده به خیال آنکه قدرت بهدست جماعت اندک «متقابل» افتاده است، داد سخن سر دادند که ایهالناس اینبار دموکراسی در ایران محقق شده و انتخابات آزاد صورت گرفته است، همان انتخاباتی که مدتها پیش آن را غیر آزاد میخواندند.
اما با دیدن مواضع آقای روحانی که البته تا به امروز هیچگونه زاویهای در آن مشاهده نشده است، ذوقزدگی حضرات «بازاویه» رو به ماسیدن رفت و سلولهای معلول مغزشان در هم گره خورد و آنچنان دچار گیجی شدند که گذر از ذوقزدگی شتابانه را برایشان پر هزینه مینمایاند.
و اما …. آنچه گذشت، درسهایی را نیز برای اهالی تفرق و تکبر، در بر داشت که البته برای نخستین بار نیست که خدای منان بر این دسته منت گذاشته و آنان را متنبه کرده، لیکن بیماری فراموشی موجبات تکرار «نه» گفتن خلایق را برای چندمین بار برایشان پدیدار ساخته است.
همچنین از سویی دیگر و با پاسخی دیگرگون، خلایق خوب خدا با آرای خود فهماندند که از متوهمان خودشیفتهای که علت اصلی بر قطار قدرت سوار شدن خود را فراموش کردهاند و با چند «کف، سوت، کل و هو»، عنان ذهن را از دست داده و جنونوار کوتولگی خود را در اندازه غول میبینند و نمکناشناسی پیشه کرده و تهی بودن از ظرفیت را در معرض قضاوت عالمیان گذاشتند، فاصلهای عمیق پیدا کردهاند.
جمعیت انبوه هوشیار و حماسهساز با سرانگشتان خود نفرت از زاویهدار شدن قدرناشناسان را با انقلاب به جهانیان نشان دادند.
آویزان شدگان انحرافی از مدتها پیش جو مسموم و ناآرامی را در کشور به وجود آوردند به طوری که مردم هر روز نگران بیان مطلب، ادعا و یا اقدام تشنجزایی بودند و دیدیم که بزرگانی همچون حبیبالله عسکراولادی که تلاشهای آنان در جداسازی این آویزانها کارگر نیافتاد، طرح باز شدن قفل و آب شدن یخ را پیش کشیدند و جریانات داخل نظام را برای به صحنه آمدن فراخواندند (که البته این اقدام دلسوزانه و عاشقانه و از سر تکلیف، با عکسالعملهای تند و غیراخلاقی تازه به دوران رسیدهها و ناپختگان احساساتی مواجه شد).
جریانات نیمهجان و رو به موت با کوشش این بزرگان جانی دوباره یافتند و سرخوردگیهای ناشی از «شبهرهبران» بیتدبیرشان را به فراموشی سپردند و باز هم قلبهای شکسته خود را به رافت و لطف نظام اسلامی گره زدند.
از آویزانهای دیروز بگذریم و به آویزانهای امروز بپرداریم
همزمان با شکلگیری دولت یازدهم، برخی که همواره در هر شرایطی بهگونههای «زمانهپسند!!» به قدرت آویزان میشوند، تمام تلاش خود را در مصادره دولت جدید بهکار برده و میخواهند وانمود کنند که وضعیت پیش آمده منتج از اقدامات و حاصل زحمات آنان است، البته با ادعاهایی که بدون اسناد و عدم ارائه هویت روشن، مطرح میشود.
اینگونه آویزانهای داخلی و خارجی با شگردهایی مانند «چاپلوسی و مداحی» وارد عرصه شده و در صورت نفوذ، سرنوشت تلخی برای دولتهایی که پذیرای آنان میشوند، رقم زده، بهطوری که دولتهای کمظرفیت را توهمزده کرده و روز به روز فاصله آنها را با مردم بسیار و بسیارتر میکنند و قدرت برآمده از متن مردم را به بیراهه میکشانند.
امروز دیگر فرصت آزمون و خطا نیست و باید متعهدان متخصص بهجای آویزانها بیایند و مشکلات این مردم عاشق همیشه در صحنهای که کشورشان را دوست میدارند و صمیمانه پای همه و همه چیزی ایستادهاند، حل کنند و زندگی درخور و شایستهای را برایشان فراهم سازند.
نباید دغدغههای معیشتی، مانع رشد و بالندگی و تعالی این مردم شجاع، عاشق، خلاق، خداباور، مقاوم و صبور، در زمینههای گوناگون شود.
نباید اجازه داد هر مسئول نامسئولی خود را خط قرمز نظام بداند و بیخردانه جلو نقدهای سازنده و دلسوزانه نویسندگان دلداده وطن را بگیرد.
دیگر زمان آن فرا رسیده که شجاعت و شهامت به رسانههای دلسوز باز گردانده و بیماری شوم خودسانسوری گریبان آنها را رها سازد.
زمینه فراهم است که بار دیگر جنبش دانشجویی جانی دوباره گیرد و مطالبات اقشار جامعه با برقراری کرسیهای آزاداندیشی دنبال شود.
ادامه دارد
ثبت دیدگاه