ازدواج، اصلی رها شده و ….
این یادداشت خردادماه سال ۱۳۹۱ منتشر و امروز به قالب جدید سایت نانوشتهها منتقل شده است.
زمانی که صحبت از ازدواج، این سنت رسولالله (ص)، به میان میآید، ذهنها به سمت و سوی مشکلات عدیده مالی و اقتصادی از قبیل مشکل کمرشکن مسکن، درد مردافکن بیکاری، غول خونآشام گرانی و … میرود، اما
بنیادیترین و اساسیترین موضوع و مسئله پس از گذران تمام این مشکلات، کمرنگتر از بقیه در اذهان عمومی خودنمایی میکند که علتالعلل عواقب شوم ازدواجهایی است که یا به طلاق رسمی میانجامد و یا دردناکتر و مخربتر از آن، به جداییهای عاطفی یا «طلاق خاموش» منجر میشود.
«شناخت»، نخستین پایه در زندگی مشترک زن و مرد یا به فراموشی سپرده میشود و یا به صورت سطحی و با سادهانگاری زیر انبوهی از مشکلات و معضلات بر سر راه این بزرگترین و مهمترین معامله زندگی مدفون میشود، به گونهای که در مدت زمانی نه چندان دور، عوارض تلخ ناشی از آن مانند غول سیاه و وحشتناکی حلقوم یک طرف و یا طرفین این قرارداد بزرگ زندگی را به سختی میفشارد و زندگیشان را به زندانی مخوف با زندانبانهایی سنگدل و بیرحم مبدل میسازد.
و اما بعد…..
در این میانه دولت که به عنوان خدمتگزار مردم باید نقش کلیدی خود را ایفا کند، به راهاندازی سازمان یا وزارتخانهای پرداخته است که جز یک نام و عنوان و تابلو، خروجی مورد انتظار جامعه را در محصولات خود ندارد، انگار که درد بزرگ و قصه پرغصه خلایق عالم در یک رشته ورزشی خلاصه میشود و تنها فوتبال است که میتواند تمام بدبختیها را از حیات انسانی برهاند و فقط و فقط درد بیدرمان جامعه، چند باشگاه ورزشی است و دیگر هیچ!!
ملاک و معیارهای مترقی اسلامی ایرانی ما خوشبختانه این اجازه را نمیدهد که مانند جوامع رو به انحطاط غربی، اینگونه شناختهای ریشهای و پایهای را توامان با رفتارهای غیر اخلاقی و ضد انسانی شکل دهیم چراکه نمونههای بارز حاصل از نحوه و چگونگی شناخت در این جوامع را هر روز بیشتر از روز پیش شاهد و ناظر هستیم و متلاشی شدن استحکام خانواده که بنیادیترین نهاد شکل دهنده جامعه است را به صورت روزافزون نظارهگریم.
چرا سازمان، تشکیلات و جایگاهی در ایران عزیز ما وجود ندارد تا به این «شناخت بنیادین» کمک کند و چراغ راهی شود تا دختران و پسران بسیار ارزشمند ما که به واقع اصلیترین و مهمترین سرمایههای کشورمان هستند، بتوانند راه خود را در این زمینه به خوبی و روشنی پیدا کنند؟
برای انتقال و خرید و فروش یک ملک، چندین استعلام از مراجع قانونی مختلف صورت میگیرد تا معاملهای با اطمینان و با شناخت متقن و محکم انجام شود، اما عظیمترین معامله زندگی دو انسان، در هالههایی از ابهام و بدون نظارت و کنترل کافی و وافی باقی میماند.
آقا پسر چه سابقه و یا سوءسابقهای دارد؟ دختر خانم چه گذشتهای را پشت سر گذاشته است؟ آیا با نظر کارشناسان مربوطه ملاکها و معیارها، باورها، مشخصات و مختصات هر دو طرف با یکدیگر همخوانی و همسویی و تناسب دارد یا خیر؟ خانوادههای طرفین ظرفیت پذیرش یکدیگر را با نظر کارشناسانه دارند یا خیر؟ و یا هیچگونه ملاک و معیاری برای سنجش در پذیرش جز نخستین نگاه و احساس لازم نیست!!؟؟
اینها همه و همه نیازمند یک دستگاه موظف و متولی است تا بازدارنده سرنوشتهای شوم در انتظار نسل سرنوشتساز جامعه باشد و آیندهای پر شور و نشاط و ثمر را برای سرمایههای بیهمتای کشورمان رقم بزند.
افزایش مهاجرتها به کلانشهرها، درهم تنیده شدن خردهفرهنگها، گستردگی و پراکندگی خانوادهها در جای جای شهرهای بزرگ و … همه و همه موجب دشوارتر شدن روزافزون «شناختها» شده است.
این عوامل موجب شدهاند تا دختران ما با تردید و یا تردیدهای گوناگون به خواستگاران خود بنگرند و پسران ما نیز «اطمینان» که نخستین کلید قفل ازدواج است را در اعماق دل نداشته باشند.
دولت باید سازمان، نهاد، وزارتخانه و … را در این زمینه شکل دهد و توسط کارشناسان و متخصصان امر، با ارائه راهکارهای مربوطه، این دوست گمشده دختران و پسران ما که «امنیت ازدواج» است را پیدا کند و نگذارد تا روز به روز به بالاتر و بالاتر رفتن سن ازدواج منجر شود.
در جوامع غربی بنا بر فرهنگ و آداب و باورهای خود در این زمینه موسسات، نشریات، و تشکیلاتی را دارند که متقاضیان ازدواج با ثبت نام و معرفی کامل و ارائه مشخصات و مختصات خود، همسر دلخواهشان را مییابند که البته هرگز و هرگز چنین راهکارهایی را پیشنهاد نمیکنیم چراکه این روش با سنت و عرف و روحیات و باورهای ما همخوانی و همراهی ندارد اما سازمان متولی به خوبی میتواند با در نظر داشتن تمام خصوصیات یک جامعه ایرانی، راهکارهایی را ارائه دهد تا با نگاههای کارشناسانه و برنامههای تدوین و تنظیم شده، حلقه مفقوده «شناخت» را پیدا کرده و این گره کور را برای جوانان خوب ما باز و این اصل فراموش و رها شده بنیادین را تبیین، تدوین و فرهنگسازی کند تا دیگر شاهد متلاشی شدن خانوادهها و پیوندها نباشیم و به آرامش مورد لزوم جامعه برای رسیدن به قلههای ترقی و تعالی، دست یابیم.
بسنده کردن به گفتوگوها و سخنرانیهایی که گاهی از صدا و سیما پخش میشود که فقط جنبه کلاسهای درس روانشناسی را دارند، تهیه و تدوین چند بروشور در این زمینه البته با توزیعی ناقص و نامشخص، نصایحی که شکل کلیشه به خود گرفتهاند و … دیگر نمیتواند راهگشای نسل جوان در امر خطیر ازدواج باشد.
امروز باید به این اصل اساسی زندگی نگاه روز علمی داشت و دلسوزانه و عاشقانه دست به اقدام زد.
امروز پیچیدگی جامعه لزوم متولی قدرتمند و تشکیلاتی را از اعماق دل فریاد میزند و گوشهای موظفی که یا کر هستند و یا خود را به کری زدهاند، فردا و فرداها باید پاسخگوی نسل و نسلهایی باشند که در خواب غفلت متولیان و موظفان میسوزند و خاکستر میشوند و این تک تک سرمایههایی که هرکدام به یقین میتوانند برای کشورمان یک فرصت طلایی باشند به تهدیدهایی تبدیل میشوند که هم خود به تباهی کشیده میشوند و هم اینکه نسل بعدی خود را به سرنوشتی شوم میکشانند که به هیچ وجهی قابل جبران نخواهد بود.
زمانی در همین شیراز پرافتخار خودمان چند خانواده معروف و مشخص بود که هرکدام برای خود مختصات و مشخصاتی را داشتند، و به هنگام ازدواج هر جوانی به خوبی و راحتی بیشترین میزان شناخت را در دست داشت اما با وضعیت امروز در این غبار دودآلود و فضای مه گرفته چشم چشم را تشخیص نمیدهد و اشخاص شفافیت لازم خود را ندارند و همه چیز در هالهای از ابهام دیده میشود.
به طور مثال زمانی تعداد اتومبیلها اندک بود و یک قانون مختصر و ساده راهنمایی و رانندگی با چند پاسبان برای کنترل ترافیک شهر کفایت میکرد اما هماینک ضرورت ایجاب کرده است تا در این زمینه رشتههای تخصصی دانشگاهی، طرحها و پروژههای گوناگون و … ایجاد و راهاندازی شود.
و اما اصل اساسی ازدواج که اصلیترین پایه سرنوشت انسان را رقم میزند مغفول و رها شده است و به صورت روزافزون عواقب و عوارض شوم آن سد راه تعالی و ترقی انسانها گردیده و وقت و انرژی گرانبهای مردمان سرگشته و زخم خورده را ناجوانمردانه و نابخردانه به هدر میدهد.
انسانهایی که باید با ازدواج به آرامش برسند، در چنان باتلاقی گرفتار میشوند که چهره کریه این پدیده را در هرجا و هر زمان و در هر نقطه مشاهده میکنیم.
انسانهایی که باید راه کمال انسانی را به وسیله ازدواج بپیمایند، دچار سرنوشت شومی میشوند که حاصل آن افسردگیها، بیقید و بندیها، انواع و اقسام انحرافات و مفسدهها و بیماریهای جسمی و روحی میشود به طوری که عوارض نامبارک آن دامان دیگر اعضای جامعه را میگیرد و بیتالمال را به غارت میبرد.
با هر ازدواج ناموفق، مصیبتهای فراوان بر سر جامعه فرو میریزد و هزاران نفر به اجبار باید عوارض شوم آن را تحمل کنند و در این زمینه هزینههای مادی و معنوی تحمیلی را بپردازند.
پس ای دولتمردان و متولیان امر، هر لحظه غفلت شما مصاعبی را بر سر جامعه میکوبد که جبران آن نه تنها هزینههای بسیاری را به مردم تحمیل میکند بلکه جبران بدبختیهای ناشی از آن امکانپذیر نیست.
خطاب ما به سادهلوحان و سادهانگارانی است که رد پای دشمن را در اینگونه پدیدههای شوم و آسیبهای اجتماعی نمیبیند.
روی سخن ما به خوشباورانی است که نگاهی سطحی و گذرا به پدیدهها دارند و رد پای دشمن را در ویترین بوتیکها، سگهای تبلیغاتی داخل اتومبیلها، راهروهای دادگاهها و دادسراها، چهره شوم اعتیاد، مجتمعهای تجاری به سبک غربی ساخته شده که اجناس بنجل چینی را به مردم تحمیل میکنند و در واقع به محلی برای ترویج فرهنگ منحط تبدیل شدهاند و در کنار آن انواع و اقسام فساد را تبلیغ میکنند، مانکنهای آدمنمایی که در خیابانهای مرکزی و شمالی شهر مانورهای ضد اخلاقی شرمآور میدهند، انواع تغذیهای که سلامتی مردم به ویژه جوانان را به شدت تهدید میکند، بیانگیزگیها و بیتفاوتیها، مغفول و مظلوم ماندن واجب امر به معروف و نهی از منکر و عدم حمایت از این اصل مسلم اسلامی، رفتارهای هنجارشکن، ترویج سیگار و بسیار و بسیار شومتر از آن «قلیان»، قهوهخانههایی که به عنوان نخستین مکان ورود به دنیای اعتیاد و پیشدرآمد این پدیده خانمانسوز عمل میکنند و….. نمیبینند و نمیبینند و نمیبینند!!!
خطاب ما به کسانی است که هنوز و هنوز هجوم نرم را باور نکردهاند و اگر هم در این باره سخنی میگویند، شعارگونه و نه از عمق باورهای درونیاشان به زبانشان جاری میشود.
بله هجمه نرم را در طلاقهای رسمی و عاطفی جستجو کنید.
هجوم نرم را در بیحالی و بی انگیزگی، اشرافیگری و کبر و غرور برخی از مسئولان توهمزده ببینید.
هجمه نرم را در نحوه عملکرد موذیانه برخی از رسانهها و سریالها و برنامههای تلویزیونی جستجو کنید.
هجوم نرم را در این همه کالای قاچاق جستجو کنید که بیپروایانه در تک تک فروشگاهها به وفور یافت میشود.
و هجمه نرم را در خیابانهای شهر با تمام وجود حس و لمس کنید و……..
ادامه دارد
- نویسنده : عزیزالله قهرمانی
- 28 آذر 1393
اخبار سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، و... از منو سایت انتخاب کنید .
برگزیده ها
- ویرانگَرهای پیرامون ما
- در سوگِ زَخم خوردگیِ فرهنگِ پارسی
- رویش سوسکها در گَنداب و تاریکی
- زایشِ زورگویی و خودکامگی، خشونتورزی و دُشنامگویی است
- بازآوریِ واپَسگِراییِ تَبار پَرستی!
- گُمگَشتگی نَقد زیر آوار نِق
- از پَهلوانانِ مَردمی تا قَهرمانانِ لاکچری!
- از دیروز تا امروز ما!
- نِشانههای دَدواری
- دِگَرشِ آرامِ نِگرشها، دَستبُردی خاموش!
بیشتر بخوانید
- کاوشی در ترور و تروریست!
- نسخه ی اشتباهی ….
- ناکارآمدی سازمان جنگل ها و مراتع و سرخوردگی مردم!
- یک تیتر و چند کلام…..
- یک تیتر و چند کلام……..
- در آشفتهبازاری که نخبه و پخمه را کنار یکدیگر مینشانند
- رقاصهای که در منجلاب صهیونیسم گرفتار آمد
- یک تیتر و چند کلام……
- یک تیتر و چند کلام…….
- جهان در چنگال دژآگاهان
بایگانی
- بهمن ۱۴۰۳
- دی ۱۴۰۳
- آذر ۱۴۰۳
- آبان ۱۴۰۳
- مهر ۱۴۰۳
- شهریور ۱۴۰۳
- مرداد ۱۴۰۳
- تیر ۱۴۰۳
- خرداد ۱۴۰۳
- اردیبهشت ۱۴۰۳
- فروردین ۱۴۰۳
- اسفند ۱۴۰۲
- بهمن ۱۴۰۲
- دی ۱۴۰۲
- آذر ۱۴۰۲
- آبان ۱۴۰۲
- مهر ۱۴۰۲
- شهریور ۱۴۰۲
- تیر ۱۴۰۲
- اردیبهشت ۱۴۰۲
- فروردین ۱۴۰۲
- اسفند ۱۴۰۱
- بهمن ۱۴۰۱
- دی ۱۴۰۱
- آذر ۱۴۰۱
- آبان ۱۴۰۱
- مهر ۱۴۰۱
- فروردین ۱۴۰۱
- دی ۱۴۰۰
- آذر ۱۴۰۰
- آبان ۱۴۰۰
- مهر ۱۴۰۰
- شهریور ۱۴۰۰
- مرداد ۱۴۰۰
- تیر ۱۴۰۰
- خرداد ۱۴۰۰
- اردیبهشت ۱۴۰۰
- فروردین ۱۴۰۰
- اسفند ۱۳۹۹
- بهمن ۱۳۹۹
- دی ۱۳۹۹
- آذر ۱۳۹۹
- آبان ۱۳۹۹
- مهر ۱۳۹۹
- شهریور ۱۳۹۹
- مرداد ۱۳۹۹
- اردیبهشت ۱۳۹۹
- فروردین ۱۳۹۹
- اسفند ۱۳۹۸
- بهمن ۱۳۹۸
- دی ۱۳۹۸
- آذر ۱۳۹۸
- مرداد ۱۳۹۸
- خرداد ۱۳۹۸
- اردیبهشت ۱۳۹۸
- فروردین ۱۳۹۸
- خرداد ۱۳۹۷
- بهمن ۱۳۹۶
- دی ۱۳۹۶
- آذر ۱۳۹۶
- آبان ۱۳۹۶
- مرداد ۱۳۹۶
- تیر ۱۳۹۶
- اردیبهشت ۱۳۹۶
- فروردین ۱۳۹۶
- اسفند ۱۳۹۵
- دی ۱۳۹۵
- اردیبهشت ۱۳۹۵
- فروردین ۱۳۹۵
- اسفند ۱۳۹۴
- بهمن ۱۳۹۴
- آبان ۱۳۹۴
- مهر ۱۳۹۴
- تیر ۱۳۹۴
- فروردین ۱۳۹۴
- بهمن ۱۳۹۳
- دی ۱۳۹۳
- آذر ۱۳۹۳