این یادداشت خرداد ماه سال ۱۳۹۱ منتشر و امروز به قالب جدید سایت نانوشتهها منتقل شده است.
سرزمین پارس، در انتظار شکستن سکوت
این دیار را چه شده است که زمانی را باید در تنش و تقابل و درگیری بگذراند و به ناگاه در دورانی دیگر در خاموشی کامل فرو رفته و بغضهایش را در گلو خفه کند.
دوران پر ماجرای استاندار پیشین تمام هزینه و انرژی این دیار صرف تقابلهایی توامان با تجاهل و تغافل میشود و تیترهای سفارشی تند و داغ، صفحات نشریات صیغهای (البته بدون خواننده) را فرا میگیرد و هر رئیس و مدیری سعی میکند که به نحوی و با هر شرایطی ابراز وجود کرده و سهمی را از این تیترهای بستهبندی شده (بیحاصل) به دست آورد و به دنبالهروی از مراد خویش، شعارهای از پیش تعیین شدهای را سر دهد و راه پیشروی و بالاترروری را صرفا در شلوغکاری و آشوبطلبی جستجو کند.
تلفنهای همراه به دستور و تاکید ارشد استان شبانهروز روشن میماند و در انتظار پاسخگویی شعارمحورانه، خواب خوش رؤسا را آشفته میکند و ژستهای مردمی بودن و مردممحوری و مردم دوستی و … فضای سرزمین پارس را فرا میگیرد، بدان امید که «ارشد انحرافیون» از این نمد برای خود کلاهی را بدوزد.
لاشخورهای معلومالحال نیز که سابقه و یا بهتر بگویم سوء سابقهشان را فقط خواجه حافظ شیرازی نمیداند که آن بزرگوار نیز اگر زنده بود وصف حالشان را در اشعار نغز و مغز خود میآورد، مطابق معمول جل و پلاسشان را دم در روابط عمومیها پهن کرده و تلاش میکنند تا خود را به قول ما شیرازیها (کاکوی جونی) نشان دهند و با این روش و منش اهداف شوم سیاسی، اقتصادی و… خود را دنبال کنند.
و اما همه چیز زیر و زبر میشود و سرزمین کهن پارس بار دیگر از لوث وجود برخی از مدیران بیتدبیر پاک شده و زخمهای التیام نیافته در پی درمان میگردند و در عین حال ناهماهنگیها و تضادهای «استانبرانداز» برخی از نمایندگان مردم!!!، استانداری غیر بومی سر از دیار تاریخی پارس درمیآورد، همراه با مشاورانی که سیستمشان قفل کرده و قادر به «بهروز» شدن نیستند و سالهای سال تاریخ مصرفشان تمام شده و به گونهای میاندیشند که هضم و جذب آن نه تنها برای نسل جوان بلکه نسلهای پیشین نیز غیرممکن است.
انتصابهایی عجیب و غریب و تصمیماتی که حاصل ممزوجشدن با جوّ استان، زاد و ولدهای ناقصالخلقه را موجب میشود.
برخی نیز که سالهای سال در این استان شرکت سهامی مدیریتی راه انداختهاند، واکسن زده شده از آفت «تغییر و تحول!!» به جولان دادنهایشان شدت میدهند و تا به جایی پیش میروند که تلاش میکنند منتخبان مردم این دیار در بهارستان نهم را مصادره کرده و حیطه عملشان را در قلمرو و حکمفرمایی خود درآورند.
بار دیگر جل و پلاس بقایای لاشخوران (آنان که تاکنون دستگیر نشدهاند!!؟؟)، پشت درب روابط عمومیها پهن میشود و روز از نو و روزی از نو.
نشریات صیغهای مجددا به عقد موقت مدیران جدید درمیآیند و سعی میکنند تا شمار حداکثر ۵۰۰ نفری خوانندگان خود را جهانی جلوه داده و دایرهای را با قطری به گنجایش ۵۰۰ تا ۶۰۰ نفر که شامل برخی از مدیران، برخی از روابط عمومیها و در نهایت خوانواده مدیران، است را هر روز دور زده و درآمد نامشروع کسب کنند و در واقع جمعیت میلیونی شهروندان به یک طرف و این شمار ۵۰۰ نفری در سمتی دیگر زمانه را سپری میکنند در حالی که مدیران غفلت زده به عکسهای جوراجورشان همراه با تیترهای آبکی «تهوعآور» دل خوش کردهاند، غافل از اینکه با انبوه مردم، فرسنگها فاصله گرفتهاند و در خواب ناز مدیریتی!! به سر میبرند.
برخی از سایتهای نوپا نیز که با اهداف اولیه پاک و ارزشگرایانه به میدان آمدهاند، نقد و نظر و تحلیل را رها کرده و بسیار بچهگانه به خودنمایی میپردازند و به جای جذب افکار عمومی، با مطالب بیسر و ته سعی دارند تا خود را متولی امور جلوه داده و با این کار اعتماد مردم را نسبت به خود سلب میکنند.
عالیجنابان مدیران نیز از این فضای خاموش و سکوت دلگیرانه، بهره مدیریتی!! برده و تلفنهای همراه خود را جز برای صحبت با خانواده و کار و کسب و تجارت و… خاموش نگه میدارند.
آفیشهای خبری به روزی یک تا دو مورد رسیده (آن هم برای دادن رپرداژآگهی به خورد خلقالله!!)، کسی احساس تکلیف نمیکند و مسئولانی که از عنوانشان کاملا پیداست که باید «مورد سئوال» باشند، پاسخگوی هیچ خبرنگار واقعی نیستند و فقط و فقط برای رپرتاژآگهیهایی که پولش را از کیسه بیتالمال میپردازند، با خبرنگارنماها و نشریات صیغهای سر و کار دارند.
به دستور آشکار و پنهان «خان منحرفان»، تمام آگهیهای مناقصه و مزایده و .. از ادارات و ارگانهای دولتی و حتی وابسته به دولت (البته عدالتمحور!!!)، به یک و یا دو روزنامه خاص سرازیر میشود و با این کار با بیسر و صدایی تمام و کمال از روزنامههای ارزشی خواسته میشود که به صورت خاموش (مثل بچه آدم!!!) خود با دست خود تعطیل کنند و بگذارند تنها روزنامه جریان انحرافی ادامه حیات داشته باشند.
دیدار برخی از نمایندگان مجلس به چهار سال دیگر موکول میشود، برخی از آنان نیز فقط و فقط یاد گرفتهاند تا عامل خود را در رسانهها نفوذ داده، اجیر کنند و دستمزد ماهانه بدهند!!
برخی دیگر که خرشان از پل گذشته است «دیدار تا چهار سال دیگر» را نیشخندانه تحویل رسانههایی میدهند که در هر شرایطی عدالت را فریاد زده و میزنند.
و اما اگر دلسوختهای بخواهد کمی سر و صدا کند، فریاد «وای مصیبتا!!» سر داده میشود که با این نوشتهها و گفتهها، معاندان سوء استفاده میکنند و این حرفها خوراک تبلیغاتی دشمن میشود!!
این ادعاهای سادهلوحانه، آنقدر معاند و دشمن را سرمست میکند و به قهقهه وا میدارد که دیگر نیازی پیدا نمیکند تا با شگردهای ویژه رسانهای، مقصود خود را از سخنان نسنجیده برخی از اینگونه مدیران عملی سازد.
معاند و دشمن در این سی و چند سال به خوبی دریافته است که این گونه نقدها، پیگیری مطالبات مردم ما است، از این رو سعی دارد تا جو ایران سربلند را خاموش، ترسناک و سکوتزده جلوه دهد.
معاند به خوبی فهمیده است که انسانهای بیتفاوت، بیخیال و بیانگیزه سکوت را اختیار کردهاند و به همین دلیل است که میتواند به راحتی اینگونه افراد را بازیچه امیال خود قرار دهد.
دشمن از دلسوختگان وحشت دارد نه مشتی محافظهکار عافیتطلب، ریاستطلب، دنیاطلب و…
دشمن به صدا و سیمایی که زبان مردم نباشد، درد جامعه را بازگو نکند و برای مدیران راحتطلب و زیادهخواهی که اشرافیگری را پیشه کردهاند، حاشیه امن بسازد صدآفرین میگوید و از عملکرد صدا و سیمای این استان بهشدت خرسند است و روزی از خاموشیپیشگان تقدیر ویژه به عمل خواهد آورد.
…. و سرانجام اینکه دلنوشتههای بسیاری که وبلاگ نانوشتهها همچنان در انتظارشان نشسته و دغدغههای نان و عیال، کار و کار و کار و… این مجال را میستاند و دردهایی که همواره در گوشه دل میمانند تا در یک فرصت تعطیلی تراوش کنند و آتش به جان شمع افکنند…….
ادامه دارد
- نویسنده : عزیزالله قهرمانی
- 28 آذر 1393
اخبار سیاسی ، فرهنگی ، اقتصادی ، و... از منو سایت انتخاب کنید .
برگزیده ها
- آنان که بر طبل جنگ میکوبند!
- از بیانِ سیاسی تا حرف دل!
- وحدت با کی و برای چی!؟
- گروگانگیریِ انسانها با تراوشهایِ ذهنیِ پوچ
- زیرِ چکمهی الیگارش ها ….
- مطالبه گری، خودتحقیری و خودزنی نیست
- وفاقِ ملی، زیر لَگَدِ سایهها
- ایدئولوژیهای مَرگ و رَنج !
- لحظههای عمر، بازیچهی بیخِرَدان!
- گرفتاری در چنگالِ خطوط قرمز!
بیشتر بخوانید
- حوادث تلخ و حواشی سیاه و سپید
- زیرِ چکمهی الیگارش ها ….
- سرزمین پارس، در انتظار شکستن سکوت
- دور زدن جریانهای سیاسی، راحتتر از آب خوردن!!
- ریزگردهای شوم سیاستزدگی و تنفس سنگین شهر
- اصولگرایی و اصلاحطلبی و انحرافات ریشهسوز قسمت دوم
- یک تیتر و چند کلام……
- پیامد بخشی نگری های مزمن
- آنچه بر رسانهها در این شهر میگذرد
- بهراستی دولت چقدر خوششانس است!
بایگانی