پیشنیازهای دموکراسی
بدون تردید دموکراسی نیز مانند دیگر خواستههای انسان، نیاز به داشتن فرهنگ ویژه به خود است که تا در میان مردم پیاده و استوار نشود، هرگز دستیافتنی نخواهد بود و بهیقین با تغییر حاکمیتها نیز یا پیاده نشدنی است و یا بهسوی نابودی خواهد رفت.
در اینجا بنایِ تشریح و شکافتن گستردهی موضوع نداریم اما بسیار کوتاه به چند عاملِ سد راهِ دموکراسی میپردازیم.
نخستین عاملِ عدم پیدایش و یا نابودی دموکراسی، وجود آدمکهای انگلِ ویرانگر و مولدِ دیکتاتوری است که در جامعه به آنان چاپلوس، متملق، ریاکار، خودفروش و …. گفته میشود که بهیقین تا این گندیدههای گسترشدهندهی فساد و بدبختی با ستیز همگانی به انزوا نروند و با کوتاهی دست، زبان و قلم روبهرو نشوند، هیچ جامعهای رنگ و بوی دموکراسی را نهتنها نمیبیند بلکه گمان داشتن آنهم نخواهد کرد.
عامل دیگر، بُزدلی و نبود شهامت است که زورگویی، غارتگری، خفقان، جَوّ ترس و هراس، سانسور و خودسانسوری و …. را یا ایجاد میکند و یا توان میبخشد.
دیگر عامل، بیتفاوتی و بیقیدوبندی، بیحالی و بیانگیزگی است و دچار افرادی از جامعه میشود که مانند کاه، همواره سرنوشت خود را به دست باد میسپارند و توجیه میکنند که «هرچه پیش آید، خوش آید» و یا «دست روی کلاه خود بگذار تا باد نبرد» و گاهی نیز به انتظار معجزه مینشینند!
و اما عاملِ بسیار نفرتانگیز و نکبتبار دیگر، خائنهایی هستند که شرفِ انسانی، ارزشهای پذیرفتهشدهی جوامع، غیرت و … خود را به پشیزی میفروشند و رفتار، گفتار و کردارشان، روی تمام حیوانات را سپید کرده و هرگز نمیتوانیم هیچ حیوانِ بیگناهی را به آنان تشبیه کنیم.
کسانی که ریزودرشت آنان موجب قتل و غارت و حذف سرمایههای انسانیِ جامعه شده و تاکنون امیرکبیرهای بسیاری را در گسترههای گوناگون به خاک و خون و بند کشیدهاند.
ثبت دیدگاه