لگدهایی که به شرافت انسانی زده شد
صحنههای دلخراش و شرمآور چند انساننمای پَستتر از حیوان درنده که زندانی افکار بیمار خود هستند و عنوان زندانبان را بر خود گذاشتهاند و از رسانههای بسیاری پخش و به نمایش عمومی گذاشته شد، آنچنان غمبار و دردناک است که هیچ چیز و هیچ فردی توانایی زدودن ننگ آن از پیشانی شماری از مسئولان را ندارد.
بهعنوان جوان انقلابی سال ۵۷ با دیدن رفتار این درندهخوهایی که نان آنان به ننگ و نفرت آغشته شده است، آنچنان دلشکسته و خشمگین شدم که صحنههای غیرانسانی و گرگصفتانهی شکنجهگران ساواک را به خاطر آوردم. همان رفتارهایی که موجب خروش ملت و منتج به انقلاب شد. انقلابی که با آن به بهشتی با برخورداری از تمام حقوق انسانی دل بسته بودیم و هرگز تصور آن را نداشتیم که روزگاری در زندان جمهوری اسلامی ایران با زندانیان اینچنین رفتارهای توحشآمیز و …. شود!
هرگز به ذهن ما خطور نمیکرد که مشتی لجنخوار و مردهخوار بهخاطر یک حقوق ماهانه و پاداش احتمالی و … اینگونه به شرافت انسانی لگد بزنند و خشم و نفرت جهانیان را برانگیزند و چهرهی منفور خود را در میان انسانهای کرهی خاکی اینچنین سیاه نشان دهند و حتی کاری کنند که داغ ننگ بر پیشانی خانوادهی آنان با هَکی که صورت گرفت، حَک شود!
زندانی که قرار بود مدرسه و دانشگاه شود به شکنجهگاهِ دیوصفتان نفرتزا و به بدترین نوع بیآبرویی مبدل شده است!
غمبارتر اینکه بالاترین مقام زندان مُدعی بیاطلاعی از این امر میشود و کوچکترین دلجویی و جبران خسارت از زندانیان شکنجهشده نمیکند! مقامی که شبانهروز مانیتورهای نشانگر وضعیت زندان را پیش روی دارد و حتی از موبایل خود نیز میتواند مشاهدهگر جای جای زندان باشد!
البته ……
آنچه همگان دیدند، تنها صحنههایی از بخشهای عمومی زندان بود، اما برای قسمتهای داخلی و غیرعمومی چگونه رفتارهایی متصور است؟!
ثبت دیدگاه