جریانهای سیاسی هرکدام بنابر باورها و سلایق خود تلاش میکنند تا کرسیهای مجلس را ازآن خود کنند و بنابر دیدگاههای آرمانی اداره کشور را در ید اختیار گیرند.
در خوشبینانهترین نگاه باید اذعان داشت که این سلایق سیاسی که با پذیرش خط قرمزها و با قرار گرفتن در درون نظام، هر یک بنابر دیدگاه خود میخواهد پایههای نظام را مستحکمتر کند و کشور را به تعالی و توسعه برساند.
البته در اینجا بحث ما در مورد باندها و گروهکهایی نیست که همواره در تمام دورهها با شگردها و شکلها و عناوین گوناگون با تابلوهای چپ و یا راست سعی در نفوذ به مراکز قدرت کشور داشته و دارند و منشا و مبداء حرکت آنان خطدهی دشمنان پلیدی است که جز به نابودی کشور ما و تضعیف پایههای آن راضی نمیشوند و متاسفانه در بزنگاههایی نیز توانستهاند به مقاصد شوم خود برسند.
اما با نگاهی اجمالی به جریانهای درون نظام مشاهده میکنیم اغلب باورهای ناب و سلایق بیغلو غش سیاسی در انتخابات دستخوش نتایجی میشوند که حاصل آن سرخوردگی، باختن و هزینه شدن اعتبار آنها و یأس افکار عمومی و جمعیت دلبستهای است که پای صندوقهای رای صداقت و حسن نیت خود را نشان دادهاند.
مردم دوستداشتنی و وظیفهشناس، لاجرم دستاورد باورها و سلایق سیاسی مورد نظر را بهگونهای دیگر مشاهده میکنند بهنحوی که به جای شایستهسالاری، خاندانسالاری و قبیلهگرایی و سهمخواهی در خروجی عمل این جریانها به آنان تحمیل میشود و این است که به مصداق ضربالمثل «دلبر جانان من، برده دل و جان من // برده دل و جان من، دلبر جانان من» تنها و تنها جابهجایی کلمات در عبارتی که همواره یک معنی و مفهوم را دارد میبینند و هر دوره با ناامیدی از جریانی به جریان دیگری دل میسپارند.
آنکه پایبند به اصول است و یا کسی که قصد اصلاح امور در چارچوب نظام را دارد، پس چرا اولویت وی مهرهکاری و شبکهسازی و تمام سعی و تلاش او بر این امر استوار میشود که همراهان و … خود را پشت میزهای مختلف بنشاند و در مقابل با کوچکترین احساس اینکه کسی با او حتی یک درجه زاویه دارد به فکر محو و نابودی وی باشد و یا اینکه دیگری از برند و اعتبار شهر شیراز سوءاستفاده کند و ناجوانمردانه تمام امتیازها را برای بستگان و زادگاه خود بخواهد!؟ و عنوان نمایندگی این شهر پرآوازه را ابزاری برای مقاصدی مانند وزارت و سفارت و … قرار دهد؟!
و یا دیگری همواره «بهروز!!» باشد و گاهی مهره اصلی جریان انحرافی را عاشقانه!! در آغوش بگیرد و نوازش کند، گاهی به قبای اعتدال آویزان شود و … در مواردی راهنما را به راست بزند اما از مسیر چپ برود و در بزنگاههایی نیز راهنما را به چپ زده و سمت راست را برگزیند و ماشینهای پشت سر را گیج و منگ و وادار به تصادف کرده و خلاصه اینکه مردم را به اصطلاح سرکار بگذارد و آن کند که میکند!
تمام این مصائب بهدلیل نداشتن احزاب قوی و با برنامهای است تا مردم خوب و بینظیر میهن ما بهجای افرادی که هردم در سازی متفاوت و متضاد میدمند و هر بار بهسمتوسویی کشانده میشوند و لاجرم نیز جایی وجود ندارد که پاسخگوی عملکرد آنان در درازمدت و یا بهطور دائم باشد، با علم به اهداف و برنامههای رسمی تشکیلاتی به اصطلاح به «لیست» احزاب پایهدار و ماندگار رای بدهند.
لیستهایی که بر مبنای اصول تشکیلاتی و نگاه عمیق شایستهسالارانه و باورهای متقن و محکم باشد، نه لیستهایی که سرانجام براساس سهمیهبندی خاندانی، قومی و تعصبات ولایتی و فامیلی و یا با زور و فشارهای زورمداران و قدرتمندان بسته میشود که حاصلی جز هزینه شدن جریانهای سیاسی «پاک» ندارد چراکه در نیمه راه این جریانها یا مجبور به مقابله به برگزیده خود میشوند و یا همواره لازم میشود که با مالهکشیهای سیاسی لکههای وحدتشکن را بزدایند و پشتسر هم هزینه بدهند.
برای شیرازیهای شریف و اصیل در تمام دورهها این نکته روشن بوده و هست که مدعیان خدمت که هیچ پایه و ریشهای در این شهر ندارند، همواره برای تکیهبر کرسی پرجاذبه مجلس با رنگ و لعاب دینی و مذهبی شعارهای فریبنده میدهند و مدام دین خدا و باورهای مقدس خلق خدا را هزینه میکنند، چرا این احساس تکلیف را نسبت به شهر و دیار خود نداشته و ندارند و فقط میخواهند از برند معروف و آیندهدار!! شیراز برای کسب قدرت و … بهره ببرند.
ادامه در بخش های بعدی
ثبت دیدگاه