در چند سال گذشته و در اوج خشکسالیها، درعینحال وجود طرحهایی که میشد با آنها کمبود آب را جبران کرد، جز شعاردرمانی و ارایهی گزارش عملکردهایی که تنها برای چاپ در شماری از روزنامهها بهعنوان رپرتاژآگهی و خرید برنامههای تلویزیونی البته با پول مردم و رفع مسئولیت، کاربردی نداشته است، اقدام قابلتوجه و درخوری را مشاهده نکردهایم.
این وضعیت تشابه بسیاری با چگونگی برخورد با تراکم ترددها و گرههای ترافیکی در کشورمان دارد، چراکه تنها راهحل را فقط محدودیت، ممنوعیت و جریمه و …. برگزیدهاند و در این زمینه چارهاندیشی اساسی صورت نمیگیرد و همواره در پاسخ به منتقدان هم با مثال زدن شماری از کشورهای دیگر و مقایسههایی که پایه و مبنایی ندارد، به تدفین مسئله پرداختهاند و هیچگاه به این واقعیت نیندیشیدهاند که ما «همه چیزمان باید مثل همه چیزمان باشد» و نه مانند دیگرانی که در مختصات خود گنجیدهاند!
بههرحال مسئلهی آب را نیز درد بیدرمانی جلوه دادهاند که گویی راهحلی جز ایجاد محدودیتها و محرومیتها برای آن وجود ندارد!
کشتهای پرآببری مانند برنج، هندوانه و … که بهگفتهی خودشان بین ۷۰ تا ۹۰ درصد آب کشور را مصرف میکند، ارزش افزودهای را نداشته و نهتنها برای کشاورزان چندان حاصلی ندارد، بلکه موجبات صادرات آب مجازی را بهشکل دردناکی فراهم کرده و بهاصطلاح «طلا را میدهیم و در ازای آن آهن میگیریم!».
طرحهایی ازقبیل تبدیل مزارع به باغهای پایدار، گسترش کشتهای گلخانهای، آبیاریهای نوین، طرح نَکاشت و سوق دادن کشاورزان به سمتوسوی طرحهای ثروتساز و اشتغالزا و ….. را نیز جز در ادعاهای مسئولان مربوطه که با بزرگنمایی و تبلیغات بسیار بهخورد خلایق داده میشود، ندیدهایم و این درحالی است که نسبت به احیاگران زمینهای رهاشده و کلاس ۴ که بر اساس موازین قانونی و اعتماد و اطمینان به نهادهای اصلی کشور ازسوی طبیعتدوستان و اقشار تلاشگر، آباد شده و رونق پایدار یافته است، با وجود ترسالی، بهشدت تنگنظری، بخلورزی که گاهی نیز با نفوذ تحجرگرایی همراه میشود، از خود نشان میدهند و خصومت میورزند!
ثبت دیدگاه