این یادداشت مردادماه سال ۱۳۹۱ منتشر و امروز به قالب جدید سایت نانوشتهها منتقل شده است.
انتخابات خانه مطبوعات شیراز و ۱+۵ (قسمت نخست)
عصر پنجشنبه پنجم مرداد ماه ۹۱، باز هم شاهد تکرار سریال همیشگی انتخابات خانه مطبوعات شیراز و تصمیمات پشت صحنه ۱+۵ و لشکرمحوری روزنامههایی بودیم که ملاک و معیار اینگونه انتخابات، افراد را به سمت و سوی روزنامهمحوری و فرماندهی و انتخاب از بالا و اطاعت از پایین کشانده است.
با تحلیل بسیار روشن و شفاف آمار آرای ماخوذه، به واقعیتهایی دست مییابیم که گویای سازماندهی قبلی و تعیین افراد بنا به سلیقه معدودی برای این خانه «همواره بر روی آب»، است.
به طور مثال، مدیر مسئول هفته نامهای که مدتی بسیار کوتاه آن هم از نوع «آگهینامهای»، و «تجاری» پا به عرصه گذاشته و اهالی واقعی مطبوعات وی را نمیشناسند و حتی ندیدهاند، آرای وی بسیار بیشتر از روزنامهنگاری میشود که سالهای سال در این زمینه کار کرده و شناخته شده است!!!!
در مییابیم که پشت صحنه این ماجرا داستان همولایتی بودن و زد و بندهای این تازه رسیده با مدیر مسئول روزنامهای است که در هر شهرستان افرادی را اجیر کرده که به کسب درآمد آگهی میپردازند و چند سالی با تشکیل لشکر شهرستانی، میتواند آرایی را در این «خانه اختصاصی» کسب کند.
یا فرد دیگری که خانمش در عده و لشکر فرماندهی مدیر مسئول روزنامهای است که به کمک آن لشکر به آرای بالا به عنوان یک «خبرگزاری دو نفره» دست مییابد.
و برخی که نیز مستقیما جزو همان لشکرند و رای سفارشی آن روزنامه را کسب میکنند، نه رای شخصیت و ارزش خود را !!!
و اما این بار با دفعات گذشته یک تفاوت دیگر داشت و آن هم این بود که توانستند با ترفندهای گوناگون برای مشروعیت بخشیدن به انتخابات اینچنینی خود، افرادی که سالهای سال کاری به کار این خانه ساخته شده بر روی آب نداشتند را به معرکه بکشانند آن هم با قسم دروغی که خوردند و گفتند: «روزنامه معلومالحال و لشکرش کنار کشیدهاند و کاندیدی هم ندارند و دخالتی نمیکنند» اما اسامی نامزدهای خود را در دقیقه ۹۰، اعلام کردند!!! و ثابت شد که حتی به قسم هم پایبند نیستند!!!
و اما بعد……. تا کی باید رسانهها در این استان توسط ۱+۵ها اداره شوند؟ تا کی باید محور اصلی مطبوعات درآمدزایی و زد و بند و تجارت و رانت و… باشد؟ تا کی باید شخصیتمحوری جای خود را به لشکرمحوری و عدهپروری بدهد؟
همین چند روز پیش بود که رهبری گفتند که باید به این واقعیت اقرار کنیم که از بعد رسانهای نسبت به غربیها فاصله بسیار داریم و برخلاف سایر میدانها که در عین حال تحریمها و تهدیدها جهش و پیشرفتهای چشمگیری داشتهایم از نظر کار رسانهای بسیار عقب هستیم و آنها از ما جلوترند و این عرصه را به تصاحب خود درآوردهاند.
چرا باید حق امتیازی که در واقع از جمله حقوق عمومی واگذار شده و به امانت داده شده به افراد است، به دلارهای آمریکایی و انباشت ثروت و قدرتهای اقتصادی فردی و شخصی تبدیل شود؟
چرا اینگونه جلو پیشرفت و تعالی اطلاعرسانی پاک را با زور و تزویر میگیرند و روزینامه را به وسیلهای برای رانت و ثروتاندوزی خود تبدیل کردهاند؟
به مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی این استان صادقانه و صمیمانه توصیه میکنیم تا یک بار برای همیشه این هیمنه پوشالی را بشکند و از چند تیتر و مطلب آبکی و بیمحتوایی که معمولا بر علیه افراد پاک و انقلابی میزنند نهراسد و برای همیشه نام و یاد نیکویی را در این استان مظلوم از خود به جای بگذارد.
برگردیم و حال و فضای جلسه به اصطلاح انتخابات و بررسی اساسنامه خانه مطبوعات را با هم مرور کنیم:
در مورد بررسی اساسنامه به صورت «کلیشهای توام با فرمایشی»، چند اضافه و کم شده به آن را فوری و شتاب زده خواندند، بدون اینکه حتی اندکی اظهار نظر از کسی خواسته شود و سرانجام خود بریدند و دوختند و پوشیدند، انگار نه انگار که حاضران در جلسه هم آدمند و نظر دارند و قانون حق رد و یا قبول مطالب به آنان را داده است!!!
دوم اینکه تذکر قانونی مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی این استان مبنی بر به حد نصاب نرسیدن تعداد اعضا در این جلسه نیز به قول اصفهانیها «ورمالید»!!!!! و خود با اراده خود آن را قانونی کردند!!!
مهمترین ترفند هم این بود که جلسه را با تاخیر بسیار شروع کرده و سرانجام به بهانه نزدیک شدن به زمان افطاری! به خاطر وحشتی که از بازگویی حقایق داشتند، نگذاشتند کاندیداها حتی یک دقیقه صحبت کنند!!
کجا دیدهاید که کاندیدی حق نداشته باشد، حرف بزند، هدف خود را از کاندیداتوری تشریح کند، حداقل برنامههای خود را معرفی کرده و سوابقش را بازگو کند؟
و اما نکته قابل توجهی که نظر همگان را به خود جلب کرد، عدم کاندیداتوری یکی از زیردستان فرمانده روزنامه معلومالحال و همچنین حمایت نشدن کاندیدی بود که در دفعات گذشته به خاطر سرسپردگی به این خانه راه یافته بود اما این بار دستورات داده شده به لشکر توسط فرمانده، نشان داد که مورد غضب وی قرار گرفته است.
این نمایش که در ماه مبارک رمضان به خاطر سوءاستفاده از «کمی وقت» و رسیدن به زمان افطار و فرصت ندادن به کاندیداها تدارک دیده شده بود، در حالی صورت گرفت که دست زدنهای مکرر جای خود را به «صلوات» داد و در عین حال تذکرات یکی از افراد مسن حاضر در جلسه این امر با بیاعتنایی هرچه تمامتر مواجه شد و با سیگار کشیدنهای پشت سالن برخی از آقایان و آدامس جویدنهای تعدادی از زنان و دختران سپری شد.
البته این موضوع برای ما که بارها و بارها صحنههای چندشآوری را در جلسات و مجامع مختلف اینچنینی دیدهایم هیچگونه تعجبی نداشت.
ما سوابق خیلیها را در حافظه خود داریم و تعجب نمیکنیم از افرادی که با همین پولهای بادآوردهای که حاصل از رانتهای گوناگون است پنهان و آشکار چه خیانتها که کردند! و امروز بنا به احتیاط دست پناه چراغ گرفته (البته در ظاهر) و بوقلمون صفت سعی میکنند خود را به گونهای دیگر جلوهگر سازند و مردم را …….فرض کردهاند!
این افراد واقعا چگونه میاندیشند؟ فکر میکنند کجا را میخواهند بگیرند؟ خانهای را که بر روی آب ساختهاند، چه سرانجامی را دارد؟ آیا تا به حال کسی توانسته است به قیمت ننگ و نفرت، افتخار بخرد؟! دل خوش کردن به اتاقکی که سرد و بیروح و خاموش و بیرونق با تابلویی که به کاریکاتور خود تبدیل شده و بهنام مجموعهای که نه آن را قبول و باور دارند و نه دل به آن بستهاند، ثبت شده است، جز آب در هاون کوبیدن حاصلی را در بر دارد؟
دل خوش کردن به اینکه نامشان کبوتر حرم است، و به قول عوام خوشحالند از اینکه به آنان میگویند «اوسو» و به زنشان هم میگویند «زن اوسو»، چه عوایدی را به همراه دارد؟
از قدیمالایام گفته و نوشتهاند که: «تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف، مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی».
فکر نکنند با این حقه و کلکها میتوانند روزنامهگاران واقعی و اهالی راستین قلم را کنار زده و مشتی معلومالحال بیهنر را جایگزین کنند.
ما در هر شرایطی یک لحظه هم ساکت و بیاثر ننشسته و نخواهیم نشست.
در هر شرایطی قلم را برمیداریم و به روشنگری ابعاد تاریک شده در جامعه خود میپردازیم.
(ادامه در چند روز آینده)
ثبت دیدگاه