اصولگرایی و اصلاحطلبی در سردگمی قرائتها
از همان ابتدای انقلاب حتی پیش از آن، معنا و مفهوم اصولگرایی در اذهان عمومی داخل و خارج از کشور جایگاهی مشخص و معین یافت و مبنا و اساس پیروزی و برقراری نظام جمهوری اسلامی ایران در چارچوب این پیوند عمیق و وسیع به رسمیت شناخته شد.
جداییناپذیری اصولگرایی با مبانی انقلاب، دژ مستحکمی شد که حتی آنان که با اساس انقلاب زاویههای کم و یا زیاد داشتند، تلاش کردند در همین چارچوب نظرات خود را تحمیل و در بخشهایی از نظام نفوذ کنند و دیدیم که اینگونه افراد و گروهها به تدریج چهرهنمایی کردند و کنار کشیدند و یا با پناه بردن به بیگانگان و دشمنان انقلاب، در مقابل مردم ایستادند.
این رویه به اشکال گوناگون ادامه یافت و با مطرح شدن تفکر اصلاحطلبی در زمان ریاست جمهوری حجتالاسلام محمد خاتمی تکثری از قرائتها کشور را فرا گرفت.
برخی که به واقع سلایقی متفاوت اما در چارچوب نظام را مطرح کردند، در محاصره گفتمانهایی قرار گرفتند که به طور علنی و آشکار مواضعی برخلاف اصول اتخاذ میکردند و کار به جایی رسید که حتی باورهای عمیق و ریشهدار دینی مردم مسلمان را به سخره گرفتند و با راهاندازی رسانههای زنجیرهای اصول و پایههای نظام را نشانه رفتند و در این زمینه رسانههای بیگانه نیز با آنان همراه و همگام شدند و موجی آلوده به ناپاکیها و وطنفروشیها کشور را فرا گرفت.
به دنبال این تجربیات تلخ و هزینهبر، مردم به گفتمانی روی آوردند که جلوهای از اصولگرایی را نمایان کرد و با بهرهگیری از شعارهای اولیه شکلگیری انقلاب با ادعای رهروی از راه پاک و مخلصانه شهید رجایی توانست رای تودههای مردمی را به دست آورد.
دولت احمدی نژاد در دور دوم خود تحت تاثیر «به به و چه چههای» ویروسهایی قرار گرفت که همواره نظام و انقلاب ما از بزرگنمایی، چاپلوسی و توهمزایی مسئولان اجرایی توسط آنها، صدمات و لطمات بسیار دیده است.
خودشیفتگی دولت دهم و توهمزدگی رئیس آن مردم خسته از تنشها و دلناآرامیهای حاصل از تفکر انحرافی را با اجرای سیاستهای مدبرانه بزرگان، متمایل به اعتدال کرد و آن شد که میبینیم.
و اما حال و هوای روز
زاویهداران با نظام به همراه رسانههای معاندی که هیچگاه فهم درستی از انقلاب و مردم هوشمند، نداشتهاند، دچار ذوقزدگی آنی شدند و در داخل و خارج از کشور «رسانه پارتی» راه انداختند چراکه این بار بیدرکتر از همیشه اوضاع و احوال کشور را تحلیل و کار را به جایی رساندند که برای رئیس جمهور، معاونان و وزرا را چینش و در برخی از استانها مانند فارس، حتی تا آبدارچی ادارات را مشخص کردند.
به تدریج و با یک نوع کندی البته معنادار و با برنامه، مدیریتها با تکرار افراد پیشینی که همواره در چارچوب شرکت سهامی مدیریتی جای گرفتهاند، تغییر مییابد «گویی دسته حیدریها لزوما باید بروند و گروه نعمتیها جایگزین آنان شوند»، و این همان تکرار تلخ کلیشهای منجمدی است که میدان را از تازهنفسهای «البته باتجربه و لایق» میگیرد و خستهای از حیدریها میرود و خستهتری از نعمتیها میآید. گویی تنها یک بیت شعر تنها با تغییر جای مصرع آن خوانده میشود، آن یکی میگوید «برده دل و جان من / دلبر جانان من»، جایگزین از دسته دیگر نیز با قرار گرفتن در جایگاه فرد قبلی، سر و صدا و جیغ و فریاد سر میدهد که «نه خیر آقا!!»، دلبر جانان من / برده دل و جان من»، و خلایق بیگناه و محکوم به تحمل این حیدری، نعمتیها تنها نظارهگرانی میشوند که در آخر، با نارضایتیهای مکرر، چشم به راه دیگرانی میمانند تا بلکه گرهای از گرههای بسیار زندگیشان را باز کنند و «روز از نو و روزی از نو!» و پشت سر گذاشتن هزینههای بسیار مادی و زمانی جبرانناپذیر و …
خوب که بررسی و مشاهده میکنیم، در این زمینه نیز رد پای زشت و کریه «آویزان شدگان» را نیز مانند سایر بخشها و جاههای دیگر میبینیم که نمونههایی از آنان را از ریز و درشت و خرد و کلان تاکنون در همین وبلاگ برشمردهایم، از قبیل آویزان شدگان به رسانهها، آویزان شدگان به قبای دولت اعتدال، آویزان شدگان به مدیریتهای ارشد استان و شهر و ……
از همه خطرناکتر و مدعیتر آویزان شدگان به تشکلهای ناب و خالص با ریشه و پرسابقه که فلسفه تشکیل آنها تنها برای دفاع از مواضع انقلاب بوده و هست، که با متصل خواندن و دانستن خود (البته نسبت به مقاطع زمانی که بازار روز ایجاب میکند!!)، سعی دارند همواره بر قدرت به ویژه در بخشهای اجرایی تکیه بزنند و جز خود هیچکس را لایقتر، مسلمانتر، و … نمیدانند و کل اسلام و مسلمین را زنده و پابرجا از برکت وجودشان میدانند، گویی خدایی خدا و پیامبری رسولش فقط و فقط با صدور مجوز اینان به رسمیت شناخته میشود!!
به اوبامای اسارت گرفته شده در دست استکبار گوشزد میکنیم و یادآور میشویم که حداقل به گذشته خود بنگرد، به یاد آورد که با مادرش به جرم سیاهپوست بودن چگونه رفتارهای غیرانسانی کردند و خود او چگونه گذشته را پشت سر گذاشته و سرانجام خشم درونی و زیر پوستی شهروندان آمریکایی از خوی استکباری و اندیشهها و رفتارهای غیر انسانی حاکمان، مسبب شد تا هماینک به اینجا برسد.
به این سیاه پوست سختی دیده یادآور میشویم که حداقل حرمت مردم کشورش را قربانی اندکی صهیونیست بدهویت ضد انسانی که باورهای وحشتناک متحجرانه آنان نفرت جهانیان را برانگیخته، نکند و شرف ملتی را به پای مشتی ثروتمند غارتگری که با آبروی یهودیان عالم بازی میکنند، قربانی نسازد.
به جهانیان نشان میدهیم که نماز ظهر عاشورای امسال را باشکوهتر از همیشه برپا کرده تا دنیا بداند راه حسین (ع) ادامه دارد و بیپایان است.
به دنیا میگوییم که تنها ۱۰ شهادتطلب عاشورایی برای دنیایی کافی است، البته اگر بدانید که عاشورا چیست و حسین (ع) سرور آزادگان جهان کیست؟
استکبار باید تا به امروز میفهمید که تفکرات ناب حسینی عاشورائیان را هرگز نتوانسته و نمیتواند با گزینههای رومیزی و زیرمیزی مسخرهآمیز خود بسنجد و درک کند که ایمان و باورهای خالص انسانهای وارسته با فرمولهایی که از مغزهای الکلی ساخته و پرداخته شده، فاصلهای از قعر اقیانوسها تا اوج کهکشانها دارد.
ثبت دیدگاه