چهارشنبهسوری یا فرهنگ سوزی؟!
از سالها پیش از انقلاب و در امتداد آن تاکنون، شُماری واپَسگرای واپَسمانده، هَمهی تلاش خود را به کار برده و میبرند که فرهنگِ ناب ایرانی را از رویهی روزگار بِزُدایند با این اِنگاره که این فرهنگِ شاد با پایههایِ باورهایِ آنان در رویارویی است!
برای جایگزینیِ اندوه بهجای شادی و رامش، چه برنامهها که پیاده نکردند و چه هزینهها که نپرداختند!
نخستین آیینی که با تلاش بسیار خواستند آن را به فراموشی بسپارند، نوروز باستانی و جشنهای پیوسته به آن بود، اما باوجود اینهمه برنامه، اَندکی کامیابی برای پاک کَردنِ این آیین گُسترشیافته در پَهنههایی از گیتی نیافتند و سَراَفکنده و وامانده در پی زُدودنِ دیگر آیینهای شاد و شادیآفرین، همچون چهارشنبهسوری شدند.
دگرگونیِ آیینی شاد که دلبستگی و آرامش را به خانوادههای ایرانی پیش ِکش میکرد، از آرامی به دلهُره و تَرس و سوزاندن، سوختگی، رنج و درد، بیماری و مرگ، با مواد آتشزایی که از کشور برادر!، چین کُمونیستِ کافر!، وارد میشود و سودهای بسیار میبرد، چند دهه است که همچنان جان میگیرد و داشتههای کشور را به نیستی میکشاند.
این باور که نادانی و ناآگاهی بهتنهایی موجبِ پیدایش چنین جایگاهی شده، بیچونوچرا، اشتباه و کجراهی است، چراکه ایجاد ترس و دِلشوره با تَراکههایی که درواقع بُمبهای ویرانگر و آتشافروز هستند، بدون برنامهریزی و پشتیبانی، شدنی نبوده و نیست.
چنان اُستادانه و آموزشیافته، پیش پای آدمها، کنار خودروها و … تراکه پرتاب میکنند که بهسادگی نمیتوان گُماشته و کُننده آن را دید!
بهگونهای روبه رویِ خانهها بُمبهای سَهمناک را میتَرکانند که نمیتوان تَبهکارِ آن را دید!
گاهی نیز چالاکی در گُریزِ پرتابکنندهی بُمب و تَراکه با موتورسیکلت آنچنان بسیار است که شناساییِ خرابکاران و بِزهکاران ناممکن میشود!
و سُخن پایانی ….
پیگیریهای پیوستهی چند دههی اخیر در این مورد، دیگر جای هیچگونه امیدی را برای دست به دامان شدنِ به پاسخ دهانِ وابسته، نگذاشته است.
ثبت دیدگاه