لحظههای عمر، بازیچهی بیخِرَدان!
گاهی فضای مجازی و تشکیل گروههای بیشماری که اغلب در خوشبینانهترین حالت جز تلف کردن وقت گرانبها و بازگشتناپذیر مخاطبانِ خود، خروجی دیگری ندارد، بهنوعی ابزار مَسخ انسانهای سرگردان شده و هم باهدف و هم بیهدف، تلخی دروغ و دغل را به زندگیِ افرادِ همهچیزپذیر، تحمیل میکند.
شماری از مخاطبان اینگونه گروهها نیز ناخواسته به گماشتههای بیمزد و مواجبی مبدل میشوند که با صرف وقت و اینترنت به یاریِ عرضهکنندههای افیونِ افکار میشتابند و ناآگاهانه و مشتاقانه! هر اَراجیفی را بازنشر میدهند و عامل فراگیری ویروسهای ذهنی میشوند!
بیکارههایی که این فضا را به ابزار سرگرمی خود و وقت گذارنیِ نکبتبار مبدل کردهاند نیز گاهی آنچنان بر روی اعصاب شماری دیگر از مخاطبها راه میروند که گویی سالهای سال با آنان پدرکشتگی دارند و به خونِ معترضهای خود تشنهاند!
فقرِ شدیدِ فرهنگِ استفاده از فضای مجازی به چنان معضلی مبدل شده که با آن میتوان ریشههای فرهنگی اصیل یک ملت را سوزاند و خاکستر کرد!
زمانی که ملتی را از کتاب و کتابخوانی رویگردان کنند و نهتنها عمر و زمانهای ارزشمند زندگی او را بهرایگان بستانند و فرصتهای طلایی را به تهدیدهای براندازندهی ادب، اخلاق، منطق، راستی، پیشرفت، توسعهی پایدار و …. مبدل و تلخی، دشمنی، جدایی، کینه و … را جایگزین کنند، باید در انتظارِ نابودی، عقبماندگی، انواع فقر و فلاکت و …. نشست و از همهچیز دل برید.
این فضا که میتواند در خدمت توسعه و تعالی کشور قرار گیرد، درست برعکس به عامل یورش به فرهنگ اصیل ایرانی تبدیل شده و بهدرستی باید گفت که افیونِ واقعی ملتها را میتوان بهروشنی در آن مشاهده کرد!
ثبت دیدگاه