نانوشته ها / فضای غبارگرفته و یکهتازی «سلبریتیهای توخالی»
فضای غبارگرفته و یکهتازی «سلبریتیهای توخالی»
۱۴ دی ۱۳۹۸
فضای غبارگرفته …….
و یکهتازی «سلبریتیهای توخالی»
چنانچه نیمنگاهی به دهههای مختلف در کشور بیندازیم، میبینیم که هر زمان مرجعیت اجتماعی بهدست قشری ویژه افتاده، بر همان اساس، جامعه دستخوش فرازونشیبهای گوناگونی شده است.
بهطورمثال در دهههای گذشته در دورهای خاص (۵۰ تا ۵۵)، نویسندگان، شاعران و ادیبان این مرجعیت را یافتند که در پی آن جامعه بهویژه قشر جوان بیشترین تمایل را به کتاب و کتابخوانی پیدا و دانش و اطلاعات پایدار و ماندگار، اثرات پیشبرندهی خود را بهروشنی نمودار کرد.
در یک دوره نیز روزنامهها و نشریات مرجعیت اجتماعی را در اختیار گرفتند بهگونهای که در اوایل پیروزی انقلاب تا چند سالی رسانههای مکتوب عصر طلایی خود را گذراندند و کمکم بهاصطلاح با «دادن زور و خریدن التماس»، رو به فروپاشی نهادند و اعتماد عمومی را قربانی باندهای سیاسی، روابطعمومیها و آگهیها و …. کردند و مبدل به روزینامه شدند.
به همین ترتیب شاهد تغییرات حتی در برگزیدن سبک زندگی آحاد جامعه بودهایم.
و اما از بد حادثه!!!
در سالهای اخیر با یکهتازی سلبریتیهایی که اغلب دستپروردهی بنجل و بیمحتوای صداوسیما هستند و از صدقهی سر رسانه ملی! به نام، نان و نوایی رسیدهاند، فضای مجازی را جولانگاه گفتار، نوشتار و … پوچ و توخالی خود کردهاند و موجزدههای «کاهصفت» را به گژراهههای شوم و پرتگاههای مخوف میکشانند.
این سفارشیهای خودشیفته و خودباخته، همواره آمادهی موجسواری به هنگام وقوع سیل، زلزله و …. هستند تا شماره حساب «کمکهای مردمی!» اعلام و خلایق سادهاندیش را سرکیسه کنند.
به قول و بهاصطلاح و عبارت مندرآوردی خودشان، «عِنْدِ» حیواندوستی، سگدوستی و طبیعتدوستی و همچنین جملگی از اسطورههای امور خیر و بشردوستانه و عشق به وطن و مردمی بودن هستند!
این شخصیتهای ورم کرده و تهی از محتوا در این اواخر به جهان سیاست، شعر و ادب، فرهنگ و …. نیز تجاوزکارانه گام نهادهاند و در همه چیز خود را متخصص و متبحر مینمایانند بهگونهای که حتی پا را به عرصهی حافظشناسی گذاشته و به بهانهی «شب چِلِه» در رسانهی ملی! و فضای مجازی مشتی غلط و درهموبرهم را با عنوان شعرخوانی به خورد خلایق دادند و به ساحت قدسی خواجهی اهل راز حافظ شیراز تعدی کردند.
بهراستی چه کسانی، چه سازمانها و ارگانهایی متولی فرهنگ عمومی هستند و چنانچه وجود واقعی هم داشته باشند!، چه دفاع و یا توجیهی برای کار خود و هزینههای سرسامآوری که به آنها تعلق گرفته و میگیرد را دارند؟
سرانهی دو دقیقه مطالعه هر فرد در سال، با چه استدلال و یا حتی بیانی قابل دفاع است؟
خاموش نگهداشتن چراغ حوزهی اندیشمندان، صاحبان فکر و ایده، نویسندگان و قلمهای پیشبرنده، هنرمندان واقعی، دانشمندان و…. و میدان دادن به لودگانی که خود را هنرمند جا زدهاند و تنها هنرشان نشر توهین، تمسخر و تحقیر با عنوان طنز!!، حملهی مغولانه به ادب و فرهنگ ایرانی و تحریف نوشتار پارسی است، به جدّ خطری محسوب میشود که هویت و شناسنامهی فرهنگی ما را بهتدریج زایل میکند.
محصور و محدود شدن در لابلای مشتی شعار پوچ و خودفریبی و دگرفریبی، تا کی؟
به متن و بطن جامعه برگردید و واقعیتها را ببینید و از حصاری که خود و یا اطرافیان برای شما ساختهاند، رها شوید تا به فلاکت و هلاکت نرسید.
ثبت دیدگاه