سریالی تکراری
بهطورمعمول هر چهار سال با برخی از اخموهای ذاتی مواجه میشویم که فقط در چند روز لبخندهای تصنعی و پوپولیستی را بر لبهای آنان مشاهده میکنیم. اخموهایی که خود را تافتهی جدابافته میپندارند و تصور میکنند همیشه حق با آنان است و همواره باید عنان قدرت را دردست داشته باشند و اجازه ندهند به اصطلاح گردش نخبگانی صورت گیرد و دیگرانی نیز فرصت یابند تا بر کرسیهای خانهای که باید متعلق به ملت باشد بنشینند.
اینگونه انحصارخواهان که به سهامداران شرکت سهامی مدیریت شهره یافتهاند، هر از چند سال بر جایگاهی از مدیریت تکیه میزنند و زمان راحتی و استراحت خود را بر روی صندلیهای قرمز مجلس انتخاب میکنند.
این خودشیفتهها هرگز به پاسخگویی و ارایهی مستند و متقن دستاورد عملکردشان احساس نیاز نمیکنند و تنها از اتصال به مراکز قدرت و ثروت منتفع میشوند.
سالهای متمادی اصولگرایی و یا اصلاحطلبی را به دکان منفعتطلبی خود مبدل کرده و با شیوههای متحجرانهی قوم و قبیلهگری به دفع و دفن استعدادها و سرمایههای گرانقیمت انسانی مبادرت ورزیدهاند.
مایهی نفعجویی اینان فقط ریاکاری، چاپلوسی و سالوسی بوده است، چراکه توان تقابل با گفتمان گرانمایهها، منطقگرایان، شفافسازان و نخبگان برآمده از دل جامعه را نداشته و ندارند و طبیعی است که تصاحب و غصب جایگاه شایستههای بیغلوغش ازسوی ریاپیشهها حاصلی جز تراکم مشکلات گوناگون و معضلات متعدد را در پی نداشته و ندارد.
در هنگامهای که میشود به زور پول و تبلیغات پوپولیستی و با تکیه بر ریا و دغل، هم عناوین و سمتهای مختلفی را غصب و هم خانهی ملت را تصاحب و ابزارهای دموکراسی ازقبیل حق استیضاح و یا رأی اعتماد به وزیران را مبدل به اهرم فشار برای گرفتن امتیازهای رنگارنگ کرد، بیتردید تصویب قوانین نیز بهجای اینکه کارشناسی باشد، سیاسی – باندی و منتج به خروجیهای فلاکتساز میشود.
ثبت دیدگاه