رَخنهای آشکار، گَرچه پیچیده!
جنگ سَربارشدهی دوازدهروزه، شاخکها را برای شناسایی رَخنه گَران بیگانه و همچنین میهن فروشانِ پلید و پست و فرومایه تیز کرد و همگان بر این باور شدند که:
چو دزدی با چراغ آید
گُزیدهتر برد کالا
ازاینروی انگیزه برای شناخت رَخنه و رَخنه گَری، رو به تندی گذاشت.
در پی این چَندوچونی و چگونگی، به گونهی چَندباره، آدینههای دَهَنکَجی به مردم نیز هم شگفتی آفرید و هم شَکها را به بیشَکی دگرگون کرد.
یکدَندگیِ شماری از «خودویژه پندارها» برای نشان دادنِ زور و چیرگی بر همگان، بد پیشینهها را دوباره به میدان نبرد با مردم آورد تا کشور و بزرگان را هزینهی فردی کند که ناروایی خود را زاییدهی ناآگاهی و فراموشکاری ازآنچه کرده میداند ولی سرپیچی دیگران را از گناهان نابخشودنی برمیشمارد!
این بار از بازگفت و بازکرد آدینههای دَهَنکَجی نمیتوان بهسادگی گذشت و بوی خَپه کنندهی رَخنه را دریافت نکرد!
و سخن پایانی:
ثبت دیدگاه