در سوگِ زَخم خوردگیِ فرهنگِ پارسی
تلخترین پدیدهی روزگارِ ما، یورش به فرهنگِ پارسی است که سالبهسال نمود افزونتری مییابد و هشدار میدهد که ای پارسی زبانها، نوشتار و گفتار شما پیدرپی رو به شناسه زدایی است و بیمِ آن بارها از پاک شدنِ شناسنامهی تَکتَک شما هولناکتر و ویرانگرتر مینمایاند.
زادمان این پدیدهی شوم، چند دههی پیش، از نمایشهای ساختگی برای خنداندن با لودگی، در شبکهی سه سیما با بهکارگیری واژکهایی مانند «عِندِ مَرام و …» بود که کمکم زبانزدِ دودمانِ نورستهها شد و سرانجام به پهنهی ناآشکار ناخودمانی راه یافت و فراگیر شد.
این پدیدهی بنیان ستیز به نوشتارِ نورستهها نیز رخنه کرد بهگونهای که نیمهکاره نویسیِ واژهها رَوِشمند شد و پیوسته بر تنِ فرهنگ پارسی زخم زد که همچنان ادامه دارد.
جای بسی افسوس و اندوه است که امروزه شمار بسیاری از دانشآموختههای ما از نوشتاری پیشپاافتاده و سادهی درست ناتوان هستند که بروز آن را میتوان بهسادگی در پهنههای سازمانی نیز نگریست.
تاریخ گواه این راستینگی است که برای زدودن شور میهنپرستی، نخست به فرهنگِ مردمان یک کشور یورش میبرند تا بتوانند بر آنان چیره شوند و بهسادگی وادار به پذیرشِ خواستههای یورشگران شوند.
ثبت دیدگاه