از پَهلوانانِ مَردمی تا قَهرمانانِ لاکچری!
در دهههای اخیر، ورزش نیز مانند سیاست، اقتصاد، فرهنگ و … ما گرفتارِ زنگارزدگی شده و «بهاصطلاح» قهرمانانی که چگونگی زندگی آنان با مردم سَوایی بسیار دارد، به جایگاهِ امثال غلامرضا تختیها دستاندازی کرده و از یکسو با نمایش کاخ و تجارتخانه و … خود، پُز میدهند و از سوی دیگر با گُماشتههای هم با جیره و مواجب و هم رایگانِ ناآگاه در فضای مجازی سَبُکسَرانه میخواهند خود را مردمی، انساندوست، سگ دوست، طبیعت دوست و … نشان دهند!
رفتار، گفتار و جَدَلهای اینگونه تازه به دوران رسیدههایی که از جیب مردم به نان و نوا و جایگاهی دست یازیدهاند، همراه با تباهیهایی که گریبان ورزش کشور را گرفته، بهجای تندرستی، «لُمپنیسمِ تَنیده با پوپولیسم» را به وجود آورده و درگیری، ناسزاگویی و دروغ بستن و … را جایگزینِ اخلاق و منش و روشهای پهلوانانِ گذشته کرده است.
بهراستیکه تختی کجا و این پَشیزها کجا؟!
تختی و امثال او باوجود دشواریهای بسیاری که برای آنان ایجاد و حتی خانوادهی آنان را نیز متلاشی کردند، باز نیز مردمی و خاکی بودن و همانند مردم زندگی کردنِ با بیآلایشی و پاکدلی را به سرسپردگیِ بیگانه برتری دادند و جاودانه شدند.
بهراستی باید خون گریست که فرهنگِ بخشی از جامعه بهاندازهای فرودآیی کرده که بهجای اندیشمندان، دانشمندان، اهل خرد و دانایی و …، سلبریتی های پوک و پوچ، برای آنان مرجعیت اجتماعی یافته و به پرتگاه کشانده میشوند!
شماری از بازیچههایی که نام بازیگر بر خود نهادهاند نیز آنچنان خیال زَده شدهاند که در مورد هر چیزی خود را کارشناس و سررشتهدار میدانند و ذهن و فکرِ ناآگاهان را به ناکجاآبادها میکشانند!
و بازهم باید با نیمایوشیج همنوا شویم که ……
ثبت دیدگاه